” جنون “

بال‌هایش را باز کرده
می‌چرخد بالای سرم
چنگال‌هایش نزدیک می‌شوند
ناگهان
کنده شوم از زمین
سبک
با گردنی خمیده
دور شوم از آپارتمان‌ها
همه چیز
کوچک شود
هفت آذر نود و یک
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” جنون “»

  1. سلام سارای عزیز خیلی وقته به پاگرد شما میام اما هیچوقت پیام نگذاشتم خوب من باب آشنایی منهم شاعرم و عمق شاعرانه های شما رو خیلی دوست دارم اما دلم تنگ می شود برای فضاهای جدید در شعر همه شعرها یکی شدند و شاعرها زیاد باور کنید هروقت تو فضا مجازی می خوام نفس بکشم به سراغ شما میام مثل پنجره است برای نفس کشیدن تو این اجتماع قهوه خونه ای که فضا پر است از شعر شعر شعر و همه به یک سمت در حرکتند از این که اتفاق من و با شما روبرو کرد خوشحالم و آر زو دارم موف باشد
    ……………….
    سپاس‌گزارم
    :)
    سارا

  2. یکبار نوشتم، پرید. دوباره خلاصه می نویسم:
    عاشق آینه بودم از همون اول! هر دوهفته منتظر بودم گردگیری شود. به شما و آرش بارها ایمیل زدم ولی جوابی نگرفتم. پاگرد را می خواندم. الان نیامدم اینها را بگویم، آمدم بگویم این پانیذ ۶۵ خاطراتشو ساده و روان می نوشت. چیزی در نوشته هایش بود که میدانم اگر شما بخوانی خودتان حسش می کنید.
    یکروز ناگهان پاک شد و من دوباره جمع آوری کردم. من ۱۰ سال شما را خواندم شما هم یکبار او را بخوان. ببین آیا می شود کاری برایش کرد؟
    …………..
    سلام و سپاس
    ایمیل‌ها سایت بیشتر مشکل داشت
    متاسفم
    می‌آیم می‌خوانم
    باز هم ببخشید
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.