و بعد دخترم
ما در میدان آزادی جشن گرفتیم
چنان همدیگر را در آغوش کشیدیم که قفسهی سینهمان میخواست بشکند
آن همه سال
پیر نشده بودیم
جوان بودیم
سارا محمدی اردهالی
اول خرداد ۱۳۹۱
دیدگاه ها . «اول خرداد ۱۳۹۱»
دیدگاهها بسته شدهاند.
و بعد دخترم
ما در میدان آزادی جشن گرفتیم
چنان همدیگر را در آغوش کشیدیم که قفسهی سینهمان میخواست بشکند
آن همه سال
پیر نشده بودیم
جوان بودیم
سارا محمدی اردهالی
اول خرداد ۱۳۹۱
دیدگاهها بسته شدهاند.
بشارت رستگاری
می ترسم از آن همه سال
………………
ترس دارد
سارا
نگفتم دلم به پاگرد خوش است شاعر؟
نگفتم؟
دارم اشک میریزم از خواندنِ این شعر. از اینهمه امید. سالها بعد یکی مینویسد اگر میخواهید از گذشتهی ما بدانید شعرهای سارا محمدی اردهالی را بخوانید. همین است. دلم به پاگرد خوش است شاعر.
ممنون.
……………..
سپاس
این شعر نیست
یک طرح است برایم
مهربانید
سارا
قبل از پا گذاشتن به بهشت این شادمانی های زود گذر در آستانه در ایستاده ام که اشک چشم هایم را پاک کنم.
سلام سارا جون وبلاگت خشکه،یعنی شعرو عکس کم داره گلم ولی در کل قشنگه عسیسم
…هم سن تو بودم
دلم زندگی می خواست
رنگ و آواز…
……………………
:)
سارا
درود
مدیر محفل ادبی گلستان هستم
…
شمارُ به نویسندگی در سایت دعوت میکنم
میتونید متنهای زیباتونُ اونجا منتشر کنید.
……………………
سپاس گزارم از این دعوت
سارا
.
واژه خواهد خواند: سبزِ سبز… چون قناری در قفس… چهچهه آن مادر خون به جگر… من دلم می گیرد چون ندا در کوچۀ سبز امیرآباد، چشم سهراب جسور، در خواب خواهد ماند با خدا بیدار خواهد شد. “سارا آرامش”
………………….
سپاس خانم
سارا
سلام دوست فرهیخته و گرامی…شما را به سیری در تیغ نامه دعوت می نمایم…با “نماز حاج جبار”و “سمسار” به روزم.از لطف و نظرات شما خرسند خواهم شد.پاینده و برقرار باشید.بدرود.
…………………….
سپاس گزارم از این دعوت
مهربانید
سارا
دستانم رمق ندارد …پاهایم حوصله رفتن ندارد….پس می مانم می سوزم اما می مانم…
سلام خانم سارا… شما بسیار زیبا و متفاوت می نویسید…
نوشته هایتان دلم را می لرزاند، ممنون.
………………………..
شما خیلی مهربانید
مرا تشویق میکنید
سپاس
سارا
سارا جان سلام امیدوارم همیشه شاد باشی عزیزم احساس می کنم مثل قبل نیستی شعر هایت سایتت احساس کمبود می کنم .این منو ناراحت می کنه .ممنون
……………..
نه مثل قبل نیستم
سارا