آن حرکت آخر پایت
که نمیدانست
پیش بیاید
یا پس برود
میماند
پشت در این خانه
مثل من
۱۷ فروردین ۹۱
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” درمانده “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
آن حرکت آخر پایت
که نمیدانست
پیش بیاید
یا پس برود
میماند
پشت در این خانه
مثل من
۱۷ فروردین ۹۱
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
عالی بود مثل همیشه.شعراتو دوست دارم با اجازه تو فیس بوک می نویسم با ذکر اسم قشنگت
موفق باشی
……………………
:)
خوبید
سپاس
سارا
به “می”
دل
وا
پس
ام
زد.
سلام س ا ر ا ی
……………..
نفهمیدم
سلام
سارا
مثله پاهای من که نمیلینکی ام…
………………
نه ربطی نداشت
سپاس
سارا
درود سارا.
……………….
درود میم
سارا
میان ماندن و رفتن تعلیق خاطره ای ست؛ دور ، گنگ و مبهم.
………………..
رنجیده
درمانده
سپاس
سارا
سلام
پاسخ این درماندگی در همان آینه هاست که گفتی سارای عزیز
…………………
آینه های در دار
سپاس
سارا
مثل من
همیشه در تردید پیشرفتن یا پسآمدن
و آخر همیشه درمانده . . .
:(
احساستان را تحسین میکنم، زیباست
……………….
نه خسته
ئذمانده نباشید
سپاس
سارا
کی دلش میاد تا پشت در آبی ترین آسمون دنیا بیاد و یه نظری بهش نندازه؟
………………..
خوب باشی با این همه مهربانی
سپاس
سارا
وای به این حرکات بلاتکلیف!
من پشت در این خانه
پودر شدم
…………………
:)
سارا
سارا خیلی دوست دارم این کارت رو
………………….
خوبه
سپاس
سارا
درود و صد درود بر دوست خوب و با احساسم. زیبا چونان همیشه…
…………………….
سلام و سپاس
سارا
رفتن..ماندن..تردید..گاهی فقط پرواز تنها راه چاره است
زیبا بود سارای مهربان؛(
………………….
:)
سپاس
سارا
سلام
لطفا به وبلاگم سر بزنید و درباره ترانه هام نظر بدید.
ممنون
خواهی بیا ببخشای ، خواهی برو جفا کن …
…………………..
خواهی بیا جفا کن
خواهی برو ببخشا
سپاس
سارا
سلام بانو جان
تصویرش برایم جالب بود.
دلم و ذهنم به یادت بود اگر مدتی نبودم. دوباره خوش شد با کلماتت. زیباتر بمانی و بنویسی بانو جان.
با احترام
………………………….
معصومه جان
سپاس
سارا
گام معلق لکلک بود
در آستانهی مَرغزار گریان
…
لک لک
سارا
سارای
این موقعیت رو خوب می شناسم اما کلمات جان دیگری می یابند در شعر های تو، و شرایط را به گونه ای که شاید فقط از آینه ها بر می آیند ،بیان می کنند
وووووووووووووووووووووووووووووووووووو
سپاس
که هستید در این پاگرد
سارا
امان از درماندگی
ممنون که می سرایی در این روزهای درماندگی
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
سپاس که سر می زنی
این روزها
سارا
ترجمه ی شعری از علی رضانوری به زبان کردی توسط خانم هانا سیفی
| حالا،
از دار و ندار دنیا هجده سال سن دارم و بدانید
هیچگاه
من از اختیار بی رحم نبودم،
معشوقه ام،
خون تازه زیاد دوست داشت،
زیاد… |
———-
| به من سر بزن،
روی صندلی چندم نشسته ام،
با
«فیلمی سینمایی که تو را تماشا م کرد» |
من سوال دارم ک جوابش خیلی برام مهمه ….
موزیک وبتون رو معرفی کنید لطفا ، و اینکه از کجا میشه گیرش آورد
سپاس
…………………………..
موزیک متن فیلم قرمز کیشلوفسکی
همه جا می فروشند
سارا
در پاگرد در مانده ام
شاید این در برای همیشه بسته باقی بماند ../
……………….
به احتمال زیاد
سارا
مینی مالیسم را بسیار دوست دارم، اما ادای آن را دراوردن که از نوع بدش این روزها کمی مد شده است را خوش ندارم.
در شعرهای شما مینی مالیسم بس بسیار پخته ای نهفته است که به شدت به جان و دل منتقدانه ی من می نشیند.
درود سارا خانم
…………………………………
چه بگویم
خوش حالم
:)
سپاس
سارا
سفید. آبی. قرمز.
……………..
آبی
سارا
بیشتراز یک ساله به اینجا سر میزنم
بی اینکه حتی بفهمی
مخصوصا وقتی خیلی سردم میشه…
………………………
گرم باشید
سپاس سارا
از این شعر خوشم آمد. در سادگیش اما چیزی پنهان است.چیزی از شعر.
……………………
سلام آقای بزرگ نیا
خوش حالم که به پاگرد آمدید
و باز خوش حالم که این شعر را دوست داشتید
با مهر و سپاس بسیار
سارا