بی صدا
بی حرف
بی حدیث
زندگی میان ملافههای سپید و حولههای شسته شده
غلت زدن در
اسلوموشنی ابدی
بی هیچ خش خشی
کدام سایه
روی من
خواهد افتاد؟
.
.
.
۲۹ مرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «خواب در مرداد»
دیدگاهها بسته شدهاند.
بی صدا
بی حرف
بی حدیث
زندگی میان ملافههای سپید و حولههای شسته شده
غلت زدن در
اسلوموشنی ابدی
بی هیچ خش خشی
کدام سایه
روی من
خواهد افتاد؟
.
.
.
۲۹ مرداد ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
تو فوقالعادهای سارا!
……………….
تو بسیار مهربانی تبسم جان
سارا
میشه بین همون ملافهها نشت و هی شعرات و مزه مزه کرد… شعرات زمان رو نگه میداره!
.
.
.
ریتم آروم شعرات فوقالعادهست…
سارای عزیز شعرات یه مدلی شده قبلا یه شیطنتی توش بود.بالغ شدن بچه هات عریزم.مرسی.
………..
سپاس که می خوانید و نظر می دهید
از قدیم
سارا
نور سفید یاس بر خاطر روشنایی می اندازد…
یا حق
خش خش ذهنت شنیدنیست
لذت بردم . . . یا نبردم؟!
از شعر ،از نحوه بیان احساس ،از زیباییش ، از اینکه شعر جدیدی از شما خواندم لذت بردم.
حس شادتری برایتان آرزومندم و خش خشی و سایه ای ، هرچند خودتان و شعرتان سایه سار آرامشید.
سایه ی تنهــــایی…
عااااااااااااااالی بود . …
به به لذت بردم
مدتهاست شعرهاتون رو می خونم. و از اینکه در کمال سادگی و روانی میتونین مفاهیم درونی و عمیقی رو تو شعرهاتون بیان کنید بسیار لذت می برم.
پاینده باشید.
………………
خیلی مهربانید که می خوانید مرا و نظر می گذارید
کمک من است این نوشته های عزیز
سپاس گزارم
سارا
Like …
سارا جان فوق العاده هستی. می شه لطفا با ذکر منبع و اسمت و آدرس سایتت یکی از شعرات رو تو وبلاگم بنویسم
……………
خواهش می کنم , خوش حال می شوم
سپاس گزارم
سارا
موهوم
سارای
مدت هاست که توی این پاگرد، بیش از انعکاس نقره فام خستگی هام، ژرفنای سادگی و بی پیرایگی و عریانی های کلمات را میبینم .
عریانی شعرهایت، چشم های مرا که از بیم ژرفنای هراسناک هستی _ مدت هاست نیمه بسته بودند _ پر شوق و کنکاش گر گشوده اند.
کودک درونم که از این همه پیچیدگی مفاهیم هستی سرکش و ندیدار شده بود با خواندن اشعارت دوباره دیدارم آمده با چشمانی باز که شوق دوباره دیدن دارند.
تازگی دریافت های شاعرانه ات، عریانی کلمات و بیان صریح و روشن در اشعارت، شعرهایت را برایم بسیار متمایز کرده.
……………
خوش حالم و سپاس گزار
خوش آمدید
سارا
لذت بردم……..
مثل همیشه زیبا
مادرم در فلقی سایه ی عریان شد و رفت
…
سایه در سکون هم تداعی عبور میکنه موتیفی ورزیده برای شعر
……………
:)
سارا
زیبا بود.
آفتاب تلالو دل نشینی در میان رقص ملافه ها ی در باد دارد
سایه ارامش بی خیالی هاست
پرواز در میان موج موج سپیده های شسته در میان باد و آب و خورشید
عذر خواهی میکنم خیلی واضح جنسی بود.
یه چیزی تو مایه های :
دلم مرد میخواهد
خط بریل بداند…
ولی به هر حال زبان شعرتون رو دوست دارم.
کدام سایه
روی من
خواهد افتاد؟
چقدر ذهنتان منحرف است? خجالت هم چیز خوبی هست.
یک وقتایی وبلاگمو باز میکنم که یک چیزی بنویسم . همینطور ک تو فکرم صفحه های همیشگیمو باز میکنم .
و بعد میبینم شما دقیقا همون چیزیو گفتی که حسش میکردم …
گاهی اینطوری میشه که share میکنمت. با اجازه
………….
:)
سپاس دختر
سارا
باز هم میگم:
عصارهی نابِ زن، تعبیرِ خوبِ “زنانه”ای، سارای هرآینه!
مثل همیشه عالی
موفق باشی سارا جان
نفسم حبس شد تو سینه.انگار قلب منو داری بیان میکنی
خوشحالم پیدات کردم
……….
خوش حالم
و سپاس گزار
سارا