به چه دل بسته بودم؟
آن روزها
حرف میزدم
از رویاهایم میگفتم
رویاهای من چه بود؟
چه داستانی بود که با صدای بلند تعریف میکردم
میخندیدی
فکر کن
گمان میکنم
هست
چیزی هست
که اگر به خاطر بیاوری
حال من خوب میشود
۱۸ تیر ۹۰
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «چیزی هست»
دیدگاهها بسته شدهاند.
چیزی هست
که اگر به خاطر بیاوری
حال من خوب میشود
همیشه شاهکاری سرمد ازلی ابدی
سلطان بلامنازع ناخودآگاه ها
کم کم
بغض گلویم
می شکند…
عالی
سلام سارا خانم
خیلی از کارات لذت می برم همیشه می خونم
یه آرزوهایی هست که آدم ته دلش دوست داره بهش برسه ولی خودش هم نمی دونه چی هست. بعد یه روزی یکی رو میبینه که داره حرف از اون آرزوی مخفی و آشنا داره میزنه.
خیلی از این آرزو های مخفیمو تو پاگرد شناختم. واسه همینه که الان معتادشم
……….
سپاس گزارم از این حس خوب
سارا
اگر به خاطر بیاوری …
ممنون از شعرهای مجموعه ی «برای سنگ ها» ، حال من و دوستی را در در یک روز ِ ناامید، تغییر داد…
….
خوش حالم و بسیار سپاس گزار
سارا
سلام – خیلی زیباست مثل همیشه …
سارا جان ممنونم از نوشته هایت ، من خیلی تلاش کردم برای سنگ ها رو تو مشهد پیدا کنم . اما متاسفانه نتونستم .
میشه رهنمایی کنید ؟
…………
سلام
باید راهی باشد می پرسم و خبر می دهم
سپاس
سارا
واقعا … واقعا …
چیزی هست
که اگر به خاطر بیاوری
حال من خوب میشود
salam
va
hamin
salam
بسیار زیبا سارای عزیزم
وقتی کسی حال تو رو بهتر از خودت میگه،با خودت فکر میکنی خوب شد من نگفتم تا خرابش کنم.
خوب شد تو گفتی و من نگفتم.
نگاه کردن به دست ها
مثل نگاه کردن به درهاست
شاید کسی بیاد شاید نیاد
شاید اونقدر شانس نداشته باشیم
قانونی که زندگی به بزرگان من یاد داد
همیشه تمام وابسته ی کسی نباش
یک باریکه راه برای خودت بزار
که فقط وقتی طعم تمام شکست
رو چشیدی ازش بری
هنوز این جمله رو دوست دارک
چیزی هست
که اگر به خاطر بیاوری
حال من خوب میشود
سارای
میشه گوشی تلفن روبرداشت و با بغضی توی گلو ، گفت :
چیزی هست که اگر به خاطر بیاوری حال من خوب می شود…………
سارا گفته ………سارا به من این جرأت رو داده.جرأت ساده گفتن و بیان سال های سال توقع و نگفتن رو توی چند کلمه ی ساده و عریان.
ممنون
….
چه وضعی
چه بگویم
ساکت شدم
سپاس بسیار
سارا
دچار آلزایمر زود هنگام شده ایم … خاطره ها یادمان نمی آید … و حالمان خوب نمی شود که نمی شود …
” برای نشر دوبارهی نوشتهها و عکسهایم با من حرف بزنید. ”
زیاد به وبلاگتون سر می زنم ولی دیروز برای اولین بار این جمله را توی حاشیه اش دیدم. من امکان ندارد چیزی را در وبلاگم بدون ذکر منبع بنویسم. چند روز پیش هم این شعرتون رو توی وبلاگم گذاشته بودم ( البته با ذکر منبع ). ببخشید، دیر شد برای اجازه گرفتن.
البته من یک وبلاگ کپی این وبلاگ هم دارم. آن جا هم هست شعرتان. Sayehinpeace.blogfa.com
…………..
خواهش میکنم
مشکلی نیست
سارا