سلام خانم محمدی!
شعر زیباتون (سوزن بان جوان) رو در مجله داستان همشهری خوندم و باهاتون آشنا شدم.
این داستانک هم که خیلی زیبا بود.
منم تو وبلاگم شعرهایی از خودم رو میذارم.
خوشحال میشم نظرتونو راجع بهشون بدونم.
اگه هم با تبادل لینک موافق هستید بهم اطلاع بدین.
باعث افتخارم میشه.
مرسی!
هنوز معتقدم خواب رفته پاهامان
وگرنه فاصله ای نیست بین من تا تو…
.
.
.
دختری برای تمام فصول با داستانی به روز شد
خیلی عجیب طراحی شده
دست به المان هاش نمی تونم بزنم
مثل چی می مونه
شاید مثل خواب که آدم می بینه
یا یه قصه ی دلپذیر رو داری تو باد شدید تعریف می کنی
نمی دونم
….
بعدها بعدهایش را به خاطر میآورم
سارا
تا بعدها
چون غرق است در بی چون
سلام سارا جان
عجیب بود. همین!
سلام سارا ی عزیز!
عالیست دست مریزاد!
بعضی وقتا حرف نزدن حس خیلی خوبیه…بیشترم تاثیر داره .اما بعد از همون بعضی وقتا میفهمم که کاشکی گفته بودم
سلام خانم محمدی!
شعر زیباتون (سوزن بان جوان) رو در مجله داستان همشهری خوندم و باهاتون آشنا شدم.
این داستانک هم که خیلی زیبا بود.
منم تو وبلاگم شعرهایی از خودم رو میذارم.
خوشحال میشم نظرتونو راجع بهشون بدونم.
اگه هم با تبادل لینک موافق هستید بهم اطلاع بدین.
باعث افتخارم میشه.
مرسی!
هنوز معتقدم خواب رفته پاهامان
وگرنه فاصله ای نیست بین من تا تو…
.
.
.
دختری برای تمام فصول با داستانی به روز شد
خیلی عجیب طراحی شده
دست به المان هاش نمی تونم بزنم
مثل چی می مونه
شاید مثل خواب که آدم می بینه
یا یه قصه ی دلپذیر رو داری تو باد شدید تعریف می کنی
نمی دونم
….
بعدها بعدهایش را به خاطر میآورم
سارا
تا بعدها
چون غرق است در بی چون
سلام سارا جان
عجیب بود. همین!
سلام سارا ی عزیز!
عالیست دست مریزاد!
بعضی وقتا حرف نزدن حس خیلی خوبیه…بیشترم تاثیر داره .اما بعد از همون بعضی وقتا میفهمم که کاشکی گفته بودم
✿
…
دست هایم دوخته شده بود
به جیب هایم
…