.
.
.
آب لبریز میشود
شراب لبریز میشود
آتش لبریز می شود
به ژرفای وجود و عمق ِ تن نفوذ میکند
سنگ از خواب برمیخیزد
و میزاید آقتابی را
که در زهدان ِ خود پرورده
مانندهی قرص نانی که از تنور برآید
فرزند ِ سنگ ِ داغ ِ سفید
کودکی که از آن هیج کس نیست
.
.
.
اکناویو پاز ۱۹۶۱ ، برگردان اقبال معتضدی
دیدگاه ها . «تغذیه در تاریکی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام شعر پست قبلی زیبا بود مجموعه تان را هم خواندم اگر عمری بود چیزی در موردش مینویسم هر چند یک سالی از چاپ آن می گذرد
شاعر بمانید و سلامت
تشکر
کودکی که از آن هیج کس نیست! Cheghadr ghorbat tooye in ye jomle rikhte…
like
جالب بود
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
بی دوست زندگانی ذوقی چنان ندارد