میشکند
همه چیزی
در آشپزخانهی من
مدام التهاب
التهاب ِ دستها و پاهای بریده
شیرهای سر رفته
روباههای زخمی
سارا محمدی اردهالی
۲۶ آبان ۸۸
دیدگاه ها . «مهتاب لبپَر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
میشکند
همه چیزی
در آشپزخانهی من
مدام التهاب
التهاب ِ دستها و پاهای بریده
شیرهای سر رفته
روباههای زخمی
سارا محمدی اردهالی
۲۶ آبان ۸۸
دیدگاهها بسته شدهاند.
دلم که می گیرد این جایم . بغض که می کنم این جایم . باش سارا . توی این زمستانی که از مدت ها پیش شروع شده دلم خوش است به گرمی ِ اینجا سارا .
………………………………….
باش
سارا
سلام
چه عکس زیبایی
شاد باشی
nemitavanam benevisam
cheshm dokhteam be kalamat
na
nemitavanam
گاهی این بی تابی رشته رشته ام می کند..رشته ای آویخته از آب….باران
…………………………….
گاهی
.
.
.
گاهی خوب است
سارا
سلام مهربان..سارا
………………
سلام مهتاب جان
سارا
میشکند
همه چیزی
در آشپزخانهی من
مدام التهاب
التهاب ِ دستها و پاهای بریده
شیرهای سر رفته
روباههای زخمی
ادامه میدهم:
می سوزد
در آشپزخانه من
ماهی های تف دیده
گونه های اشک خورده
و سینه ام
از انبوه خاطرات بی تو
نوشته مرا به یاد داشته باش
اما هر چقدر تیک می زنم فایده ای ندارد
فکر می کنم این مربع کوچک هم فراموشی گرفته که مدام تیکهای مرا از یاد می برد
شاید هم به تیک های دیگری فکر می کند
که بیشتر از من انحصار طلبند…شاید!
امده بودم دعوتتان کنم برای خواندن سوت یک قطار
چه فضاسازی زیبایی داره شعرت.
وبلاگت رو خیلی دوس دارم سارا.
هر وقت میام یه چیزی بنویسم….
سکوت نگاه برهنه ای به انگشتام میدوزه….
هیسسس…
همون حس عزیز بعد از خوندن فروغ و احمد و حمید را دارم. خیلی زیبا