بنویس
گوشهی روزنامه
روی کاغذ توالت
پشت هر در بستهای
بنویس
نامت را
تاریخ تولدت را
آرزوهایت را
هر چه
هر وقت
عجله کن
بنویس
آنها همه چیز دارند
نوشتن نمیدانند
بنویس
سرگردانشان کن
سوم مرداد ۸۸
دیدگاه ها . «بنویس»
دیدگاهها بسته شدهاند.
بنویس
خاطره ها از یاد نمی روند…
بنویس!
از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را
سارای خوبم،
سارای نازنین!
بنویس…
از اینکه تازه بات آشنا شدم متاسفم.
یک روز ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و…
درود
بنویس
سرگردانشان کن
ب روزم و منتظر نقدتان خانم محمدی
متاسفانه جدیدا می نویسن!
مگر این همه دروغ های مکتوب رو نمی بینی؟
آرزوهایمان را بر آسفالت خیابان ها می نویسیم، بر پاگرد خانه ای در کوچه خورشید، بر آبیِ آسمان، بر آبهایی که به دریاهای بزرگ می روند، آرزوهایمان، ناگفته هایمان را می سپاریم به آب، به روح باران، به هر کجایی که روحی تشنه است و دانایی جاری است.
….
کلام و نوشتن به آرزوها جان می بخشد، آنها را متجلی می کند، بین ذهنها پیوند ایجاد می کند، انرژی بزرگی آزاد می شود.
بنویس دوست عزیز…
سلام
ممنونم از نوشته های خودت و نقل قولهای زیبای دیگران .حس زیبا و عمیقت رو خیلی دوست دارم
منتظرم
بنویس
واژه ها می دانند چگونه از لای میله ها بگریزند
بر روی صورت ندا بلغزند
و بر مزار عزیزان روشن شوند
بنویس
به جای آزادی
خون
و شمع
بنویس
سرگردانشان کن بانو
http://deleanar.blogspot.com/ خوشحال می شم نظر بدین اینم خب یه حرف تازه!!
چه بنویسیم و چه ننویسیم
چه سکوت کنیم و چه فریاد بزنیم
چه خاطره ها یادمون بمونه چه نمونه
…. هیچ کاری از دست کسی بر نمیاد.
من که می خوام تحملش کنم.
بنویس
سرگردانشان کن
نا امیدشان کن …
سارا ی عزیز ..
خودش خواست…
منم براش کامنتاشو به نام خودش می نویسم!
سلام.
بنویس تا نوشتن می دانی.
نوشته هاتون تاثیر گذاره.با اجازه لینکتون کردم.
توی قلبت
پررنگ تر بنویس
هرچه را هم باد ببرد
قلبت همیشه با تو خواهد بود
و حت این ها هم
دستشان
به آن نمی رسد
(یک تشکر بزرگ دارم. اندازه اش را نمی شود کشید و نوشت. که این جا چیزهایی هست، برای وقتی که غمگینیم. مخصوصن این روزها… که بوی امید کم است. و اینجا خوش بوست… ممنون)
……………………………………………………….
:)
ما به هم محتاجیم
سارا
خیلی زیبا بود !
پاینده راهت !
بنویس… با خونی که می چکد از دستانت. بر قامت تمام دیوارها دردهای بی انتهایت را بنویس… بنویس ما باور داریم جوهری را که قلم آفرینش در وجودت بر جا نهاده
اگر مثل گاو گنده باشی ،میدوشنت
اگر مثل خر قوی باشی ،بارت میکنند
اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت
می شوند…
“فقط از فهمیدن تو می ترسند”
تنها از فهمیدن تو
شریعتی
سلام
من اولین باره اینجا اومدم
نمی دونم چقدر آدم سیاسی هستی
ولی بعد از اتفاقات چند وقت گذسته این نوشته خیلی بهم چسبید
یاد توالت سوهان فروشی توی جاده قم افتادم
که یکی روی دستمال کاغذیاش با رنگ سبز فقط نوشته بود:
ما همه با هم هستیم
موفق باشی
perfect
این تکه از نوشتهات «بنویس / آنها همه چیز دارند / نوشتن نمیدانند / بنویس / سرگردانشان کن» مرا یاد این متن انداخت:
«««مثلا مهدی نصیری که هفته نامه صبحی داشت و یک مدت هم رییس کیهان بود، دقیقا این طوری می اندیشید. یادم هست عقیده اش این بود که الان پهنه ادبیات ما در دست سکولارهاست و چون ما هنوز کسی را نداریم که در این زمینه قلم بزند پس برای جلوگیری از تخریب اعتقادات جوانان کلا اینها هم باید ممنوع القلم باشند. یعنی تا زمانی که کسی از دار و دسته ما بتواند نوشتن یاد بگیرد ادبیات تعطیل!»»»
برای خواندن تمام متن:
http://hadibayat.blogfa.com/post-238.aspx
ممنون از انرژی درون متنات.
هر چند لحن خستهای داشت.
مرد مختصر.
سلام
از خوابگرد به این جا رسیدم و لذت بردم. می توانم خواهش کنم کد این موسیقی را برایم ایمیل کنید؟
در عصر لذت های اندک و دور از دسترس، شنیدنش لذت بخش خواهد بود.
بنویس…اگر نشد فریاد بزن…اگر نشد زمزمه کن…اگر نشد…به خاطر داشته باش تا روزی سیل شود
از تو سپاسگزاریم
بنویس بنویس بنویس بنویس
فشنگ های آنها مشقی نیست
قلم های ما نیز
avalin bare blogetoono mikhoonam
hamintor oomadam payeen ta be in yeki residam
kheily ziba va amigh bood…….
بنویس
بنویس به امید آنروز که با اشک و لبخند به همدیگر بگوئیم
جای ندا خالی
جای سهراب خالی
جای همه خالی