رو ترش کردی
مگر دی بادهات گیرا نبود؟
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود؟
…
در دل مردان شیرین
جمله تلخیهای عشق
جز شراب و جز کباب و شکر و حلوا نبود
این شراب و نقل و حلوا هم خیال احولیست
اندر آن دریای بیپایان، بجز دریا نبود
یک زمان گرمی بکاری
یک زمان سردی در آن
جز به فرمان حق این گرما و این سرما نبود
هین خمش کن
در خموشی نعره میزن روح وار
تو که دیدی زین خموشان کو به جان گویا نبود؟
مولانا جلال الدین محمد بلخی
دیدگاه ها . «کردان، درخت مو»
دیدگاهها بسته شدهاند.
هر چی فکر کردم چیزی مناسب تر از این ندیدم که بنویسم.
هین خمش کن
در خموشی نعره میزن روح وار
تو که دیدی زین خموشان کو به جان گویا نبود؟
Beautiful picture. I can’t read the words but i know i love them
……………………………………
you can read my picture , I know !
Sara
«من ز شیرینی نشستم رو ترش
من ز پری سخن باشم خمش»
ایضن همان!
سلام سارا جان
مرسی از این انتخابت خیلی زیبا بود
من آپم تشریف بیاری خوشحال میشم
جام جام باده…
صبح است حالا، بی انکار تر از همیشه.
صورت ات را به آب مرگ زای بشوی،
بچرخ، و آواز بخوان.
سلام.
نوشته هاتون عالیه…
خیلی دوست داشتم به منم میل بذارین و نوشته های منم بخونین.
شاید شما فرشته ی نجات من باشین.