اذیتم نکن
تیرم خطا نمیرود
به انگشتهای کشیدهام
پلیس مشکوک نمیشود
آرام مدادم را پشت گوش میگذارم
زیر لب آواز میخوانم
راستی !
چه کسی میفهمد
زنی
در شعری بیوزن
تو را
از پا در آورده
دیدگاه ها . «حرفهای»
دیدگاهها بسته شدهاند.
اذیتم نکن
تیرم خطا نمیرود
به انگشتهای کشیدهام
پلیس مشکوک نمیشود
آرام مدادم را پشت گوش میگذارم
زیر لب آواز میخوانم
راستی !
چه کسی میفهمد
زنی
در شعری بیوزن
تو را
از پا در آورده
دیدگاهها بسته شدهاند.
زیبا بود
شعر دادگاه ِ من است
اینجا
احساسات ام را
از تو کتباْ پس میگیرم.
شعر دادگاه ِ من است
اینجا
احساسات ام را
از تو کتباْ پس میگیرم.
اردهال کجاست؟
حالا هم قشنگ و هم جالب و باید گفت کمی ترسناک است …
آیا ما باید هوای خودمان را داشته باشیم ؟
باید مراقب حرف زدنمان با یک کار حرفه ای باشیم ؟
به هر حال چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا…
زیبا بود…
خوشم اومد. به نظرم این ((راستی)) رو باید برداری. شعر جالبیه.
اینم چند خط که دیشب تقرییییییر شد!!!
در من کسی
هر ده دقیقه یکبار
می گرید
پیمانه های مکرر اما
در جستجوی در آغوش کشیدنش
تنها مرا به آغوش تو میرسانند
تنها مرا به لبان تو
در من کسی
هر ده دقیقه یکبار
می گرید
… زیبا.
هنوز از شلیک یک حرفه ای
بر لبهایم
در آرام ترین لحظه ام
مبهوتم
و چه ژرف
احساس ترنم آن بر قلبم
هنگام بیداری
در شعری بی وزن به دست زنی از پا در آمدم تا برای ابد همانجا بمانم. به پلیس بگو این جنازه نوشته ای بیش نیست!
سلام! ببخش که در مورد شعرت نظر نمیدهم که در سواد من نیست! فکر کن که چه تصادف خوبی است که از بین آن همه آدمهایی که دیشب آنجا بودند، اسم و فامیل و حتی پسوند نام خانوادگیت را بشنوم و پیدایت کنم! تو محشری، من میدانستم و اشتباه نمیکردم، دوست جدید خوب.
سارا : چه تصادف خوبی ! خوش آمدی دختر مهربان …
زیبا بود همنام نازنینم!
شاد و موفق باشی