تلفنم را جواب می دهد:
“…خوبم ”
ضربه ای محکم برای سمفونی ای بزرگ
می خندد
گیتاریست می پرد روی میز ناهارخوری
غول غم ها دهان باز می کند
ترانه می خواند
“…خوبم سارا ”
آرشه ها دیوانه وار از آشپزخانه بیرون می ریزند
پیانیست از لب پنجره دست هایش را بلند می کند
بوسه می فرستد
” امروز خوبم
خوب خوب ”
گوشی را می گذارم
همه کف می زنند
اتاقم پر از گل سرخ شده
دیدگاه ها . «سرانجام سیزده آذر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
به نظرم متفاوت از شعرای دیگه تون رسید
اگه این خط ممتد تموم بشه
دور می زنم و بر می گردم
می دونم کوچیک با ریز فرق می کنه
ولی اگه حتی برگردم هم
مطمئن باش قسمتی از اینجا رو با خودم می برم
سارا : نگار جان همیشه شاد باشی و آرام !
یک روز اتاق رنگارنگ شما نیز مانند اتاق آبی سهراب مشهور خواهد شد.
کمی با سبکت فرق دارد ، اما خوب باز مدل هیجان های خودت است …
مثل عکست که درست شبیه همیشه کارهای قبل تخیل را راه می اندازد
این قطعه رو بی نظیر تنظیم کردی
بی نظیر
سارای عزیز
ای الهه استقامت
جمله کوتاهت
و لبخندی که هنگام نوشتن آن بر لب داشتی
بسیار آرامم کرد
پرتو گرمت را دوست می دارم
و همین برایم کافیست
همه چیز روبه راهه !
مثل اینکه دیر رسیدم !سیزده آذر چه خبر ه ….دی :