“چرا گریه کردی؟”
دلم میخواست کسی میپرسید
نیل باز میشد
از میان آتش
کورها را شفا میدادم
بدون ده فرمان
آخر هفته
دسته جمعی
میرفتیم ماداگاسکار
برنزه میشدیم
دیدگاه ها . «شلاق در اتاق تاریک»
دیدگاهها بسته شدهاند.
“چرا گریه کردی؟”
دلم میخواست کسی میپرسید
نیل باز میشد
از میان آتش
کورها را شفا میدادم
بدون ده فرمان
آخر هفته
دسته جمعی
میرفتیم ماداگاسکار
برنزه میشدیم
دیدگاهها بسته شدهاند.
سخن من نه از درد ایشان بود
خوداز دردی بود که ایشانند
دلم می خواست/.
زیبا بود.
merci azizam.
شعر قبلیت رو که میخونم یاد حال پریشبم میفتم.. یه میدون بزرگ میبینم که با خطهای افقی و عمودی قطع شده و هر لحظه خودم رو میبینم که یه جای این میدون نشستم.. ساعت طرفهای سه میشه که یهو از خواب میپرم! حالا دیگه کاملا هشیارم! تینا چیکار کردی؟! یه وای بزرگ میگم و به بالشم چنگ میندازم!:« تنم واسه تحمل این بار بیش از حد کوچیکه. می خوام جیغ بکشم مثل زنی که تاب نداره درد زایمان رو تحمل کنه می خواد فارغ شه و نمی تونه، درد دارم..»
سلام…
جالب بود
نقاش را رنگ می زنم
تا فراموش کند
طرحی که از چشمانت
دزدیده ام
…
آدرستان را از وبلاگ ققنوس در باران یافتم
شما را در وبم لینک میکنم
موزیک ماندگاری را اینجا ماندنی کرده اید
شاعر لحظه های قشنگ زندگی باشید
امپراتوری
روزی خواهم آمدوپیامی خواهم آورد
salam………naghdam ra barayetan miferestam…,sepas
چرا گریه می کردی سارا؟