به جز امشب و فردا شب و شب‌های دگر

در قلب دیوانگی می‌رانم
بی چراغ
بی ترمز
بی کمربند ایمنی
مسافر نمی‌داند تصدیق ندارم
شعر می‌خواند
شمس الدین و مصلح الدین و جلال الدین عقب نشسته‌اند
راستش باران نمی‌آید
جاده سر سبز و خرم نیست
پلیس هنوز ایست نداده
همه چیز معمولی‌ی معمولی‌ست

دیدگاه ها . «به جز امشب و فردا شب و شب‌های دگر»

  1. (شبحی حلول کرده از شعرهای جمهوری… یکی و دو کاج موسوی)
    گاهی اول یک دندان
    بعد دو دندان
    گاهی اول یک نخ
    بعد یک پاکت و بعد چند پاکت
    گاهی یک نفس گیر می کند
    و بعد چند نفس و بعد همه ی نفس ها
    گاهی حرف برای نوشتن کم داریم.
    پایدار باشی
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.