به عشق
به آزادی
راههای بسیاری هست
به صلح
به انسانیت نیز
گم نکن واژههای دلت را
خط نزن شعرهای بیشمارت را
که یکی شعرشکن
که یکی واژهسوز
خستهام، خسته
مرا بنواز
مرا بساز
سارای پنج سال پیش یا بیشتر
میخواهد سالِ نو برود سراغِ گردگیریِ آینه، بغضش اگر شکست برو نیاورید.
سکوت بیبها و بهانه نیست.
دیدگاه ها . «آینه»
دیدگاهها بسته شدهاند.
Amen
سلام
وبلاگ جالبی دارید
لذت بردم
سر بزنید
سبزوپاک
درود بر شما، که واژه های دل را معنا می بخشید.
سر سال تحویل داشتم به این فکر میکردم که بهترین سال تحویلو سال ۸۱ داشتم با آینه که فوق العاده بود واقعا اینو میگم هیچ سایتی و به اندازه آینه دوست ندارم سارا جان خیلی خوشحالمون میکنی اگه دوباره برقرارش کنی
موفق باشی و سال خوبی در انتظارت باشه
خط نزن شعرای بی شمارت را…
گرد گیری خیلی خوبه! ولی هیچ وقت انگار نمیشه از دل جوری گرد گیری کرد که پاک پاک بشه! شاید لک ها رو بتونی بگیری ولی دوباره که گرد بشینه روش …همون لکه هایی که دفعه اول پاک کرده بودی بیشتر و بزرگتر خودشون رو نشون میدن….( راستی با اجازه لینکت رو اضافه کردم.)
هوراااا…
باب دیلن میگه:انسان پیشرفت می کنه و میره٬ اما رو به عقب.
بن بست این روزها برای همه ی ما قابل درک است .هر روز که می گذرد انگار تکه ای از وجود ما را با خود می برد٬ آغاز هر سال و اندوهی که چشمهایت را خیس می کند.
مقاوتی دیرینه هست در آدمی که هرگزا زوال را تاب نمی آورد٬ جنگ است و دنبال راههای تازه برای صلح می گردد٬ همیشه راههایی برای رفتن هست٬ به جستجوی واژه های دل بر می آید٬
خسته ام – نازم کن – سازم کن.
جستجوی تو ثمر داده است٬ گمشده ات را یافته ای حالا٬ از سالها پیش بیرونش کشیده ای٬ و آنقدر زیباست که بخاطرش شکستن بغض شرم آور نیست…
این زیبایی ی توست سارا – که سراغ آینه می رود –
سلام سارا خانوم محمدی…من از شعرهای شما تو وبلاگم خیلی استفاده کردم…البته بی اجازه….ولی خب نمیدونم چرا روم نمیشد ازتون بخوام نوشته های منو بخونین…اگه این کارو انجام بدین و نظر بدین خوشحالم میکنین….سال نو مبارک!
سارای پنج سال پیش.
معصومیتی که انگار از دست رفته است.محاکمه ای که اینجا رخ می دهد و شاعر خودش آنرا برگزار می کند٬
کیست که از آینه می گریزد؟کسی که از نگریستن به خود شرم دارد.یا کسی که اصلا خود را از یاد برده٬ که کیست و کجا ایستاده است.
سارا به گرد برگرفتن از این آینه دعوت مان می کند٬ به بازگشتی به زیبایی های خودمان ٬ آن زیبایی شاید که در هیات کلمات نشسته است٬ آن واژه های دل٬ و شعرهای بی شمار ٬
خطشان نزنیم . جلایشان دهیم و بگیریمشان در برابر جهان.
سلام …
خیلی خوبه .عالی
یاد اونروزی که خودمو تو اینه شما تماشا کردم بخیر ….
وطنم انجاست
همانجا که مادرم …..
(((
رو میکنم به اینه
رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیر شده
اوج بلند بودنم ….
دنیا بزرگ و باز نیست …. بله برای موندن و سکنا گزیدن اصلا بزرگ و باز نیست … اما مطمینا پلکان بزرگ و بازی برای رسیدن به مقصد نهایی هست ….
)))
چه خوب می کنی. آینه بیش از اینها حق دارد…
گفتی آینه و باور کن شانه هایم را لرزاندی. مرا هم بردی به چند سال پیش گمانم چهار سال.سالی که من با آینه ات آشنا شدم…
می دانی سارا! گمانم عاشقی…
عاشق کسی همین دور و بر ها.نزدیکتر به خودت و نزدیک به خیلی های دیگر…
عاشقی. عاشق.
و عاشق بودن ادعای بزرگیست!!!
شادزی…
سارا سلام اشهد ان لا اله تو/با…
شعراتون قشنگه ولی… ولی وبلاگتون همیشه قشنگه.
سلام
این اینه نیست که غبار میگیره هرگز
بلکه این چشمای ماست که روشونو غبار گرفته
باید چشمامون رو از گرد و غبار بشوییم
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
فوق العادس ممنون
سارا کوچولوی بی آینه حالش چطوره؟ به نظر تو الزامی هست که وقتی بزرگ شد بزنه آینه رو بشکنه؟ خبری از این دیوونه هه نداری؟ خارجکیش اومده. اما هنوز دیوونه بازیهای فارسیش شروع نشده.
سارای عزیزم امیدوارم همیشه شاد باشی…به آینه سر زدم و لذت بردم
آخ جون.دیدی گفتم بالاخره ازت عیدی می گیرم سارا؟؟؟؟
سرانجام باورت می کنند..باید این کوچه نشینان ساده بدانند که جرم باد روبودن بافه های رویا نبوده است…
سلام
از وبلاگ کسوف میام اینجا
عیدت مبارک
….
که بسیاری ره گم کرده
….
سلام نازنین…خیلی زیبا…طبق معمول…گل میکاری…دسته دسته…بغل بغل…باغ باغ…
سلام نازنین…خیلی زیبا…طبق معمول…گل میکاری…دسته دسته…بغل بغل…باغ باغ…
سلام به سارای عزیز حالا در این بهار هنوز در انتظار نواختنیم…
سارای عزیزم ،سال نو مبارک ! بهترین های ممکن را برای خودت و شعر دلنشین ات آرزومندم. باش و بنویس. . .
با احترام ، ماندانا