خانه را رها کردم
خیابان و
جادهها را
به جست و جوی جایی که جایی نیست
شما را رها کردم
اما مرا رها نمیکند خیال شما
که در خانههای خود خواب میبینید
که از جادههای دراز
بازگشتهام
به خانههای شما
کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم، شهاب مقربین، تهران: آهنگی دیگر، ۱۳۸۲
و
…
زردی ِ من از من بود،
سرخی ِ تو از تو.
…
از ایمان
دیدگاه ها . «خانه را …»
دیدگاهها بسته شدهاند.
و ما را هم رها نمیکند خیال شما …
..
..
و اما کجاست یکرنگی ….یکی شدن
موفق باشید
سلام ای رهگذر خواب مهتاب سلام.
سلام سارای من
انقدر خوب نوشته ای که حتی با اینکه بعضی جاها در پی معنیه جملاتت هستم اما نمیابم ولی لذتم از خواندنشان تمامی ندارد دلم وسوسه ی به ذهن سپردنشان را بر من مستولی میکند
ماهم خیالمان خالی ز ردپای مهتابیتان نیست. مرسی………….. دلتنگ.
چند وقت پیش داشتم یه مطلب میخوندم در مورده محمد صالح اعلاء (نویسنده . بازیگر …..)
و در آخر مطلب یه جمله ای گفته بودن که همیشه تو گوشمه امروز دوباره اون جمله زیبا رو در اینجا دیدم:
زردی من از من
سرخی تو از تو……
جابجایی زیباییست
پاینده باشید.
خیال ها درست بردار نیستند ولی واقعیت ها گم شده اند
راستی دل مرد مصلوب برات تنگ شده دیگه سراغ ما نمیای سرت شلوغه؟
سلام! خوب بود! شاد باشی
سلام. مثل همیشه نبود. نمی دونم چرا اما به من نچسبید…
این خیال غالب خود نعمتی است غریب
سارای عزیز من بار اولی هست که به بلاگت اومدم و از احساسات زیبای شما لذت بردم باز هم سر میزنم حتما
زیبایی به تکرار رسیده بود و معنای همه بی بازگشتها.
سارای عزی من چگونه می توانم با رسول یونان ارتباط بگیرم ؟
اگر امکان دارد ایمیل مرا به او بدهید .در زمینه خبری درباره ادبیات و …
با سلام
کامل مطلبتون را نخوندم ولی دلم نیومد چیزی ننویسم .وب زیبایی است.