ازاین افق
که دور یا نزدیک
دیگر چندان برایم فرق نمیکند
فراتر نخواهیم رفت
چیزی که هست
میخواهم
بالشم را بر بال پرندهای بگذارم
که بر بستر آبی
خوابی بلند را میپرد
خوابی که هرگز نخواهم پذیرفت
که خواب بوده است
اول مرداد ۱۳۸۰
کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم، شهاب مقربین، تهران: آهنگی دیگر، ۱۳۸۲
…
…
یادم نرود یک شنبه صبح را، دوم بهمن را که زمین یخ بسته بود.
یادم نرود دلی را که از صبح تازهتر بود،
یادم نرود نسیم قشنگ چشمهایی را که به کلمه محتاج نبود.
یادم نرود شما را !
کو تا شما دوباره آرام و زیبا گنجشک تنها و ترسیده مرا دانه دهید.
من همین دانهها را تا هزار زمستان یخبندان با خود خواهم برد…
یادم نمیرود شما را !
دیدگاه ها . «ازاین افق»
دیدگاهها بسته شدهاند.
ماه هزار ساله دست نوشته ی آخرش را برای تو می فرستد
تا تصحیحش کنی.
….
خیابان ها بی حضور تو راه های آشکار جهنم اند.
شمس لنگرودی
این جمله آخر منقلبم کرد نازنین
این جملات آخر منقلبم کرد نازنین
سلام … خوابها را حکایتی است ….
یادت نرود!!!
دیروز گنجشکت را برای من آوردی
شاید دوباره
عاشق شوم
]چرا از این فراتر هم میشه رفت به نظرم تو سارا خودت مثال نقض این جمله ای
سودی ندارد پشت دیوار مشت زدن……
بیا این نگاه مرا بگیر… به گوشه دلت گره بزن … تا … یادت نرود … :)
کودکی را دیدم که می فهمید. کودکی را دیدم که می دانست و می دید. کودکی را دیدم که به راستی دوست می داشت. کودکی را دیدم که ….. آلبوم عکس های کودکی ام را بستم. کسی را دیدم کور .. گنگ … نا فهم… آینه را شکستم.
سلام .آینه باید بگم همیشه دوستش داشتم و تو سایت می رفتم تا اینکه فعالیتش کم شد و اولین بار صدای فروغ رو از اونجا شنیدم و هنوز تاثیرش تو گوشمه!از وبلاگ شما این به ذهنم اومد/
اما نه چیزای دیگم هست.شعرهایت زیباست و آهنگ زیابیی گذاشتی محیط مثل آینه است/
یادم نرود تمام بازیگران صحنه را ..