یک اتاق میخواهم
بی تخت
با هزار پنجره رو به آسمان
طبقهی آخر یک هتل بیستاره
سهم من رویاست
برای صبحانه بیدارم نکنید
رزروش میکنم
با ده ترانه
به یاد کسی که هرگز نیامد
دیدگاه ها . «تماس آخر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
یک اتاق میخواهم
بی تخت
با هزار پنجره رو به آسمان
طبقهی آخر یک هتل بیستاره
سهم من رویاست
برای صبحانه بیدارم نکنید
رزروش میکنم
با ده ترانه
به یاد کسی که هرگز نیامد
دیدگاهها بسته شدهاند.
سهم من رویاست. رویاهای من که گم شدند در کوچه بن بست های خاظراتم. ……و موزیکی که انتخاب کردی که خیلی عالی است .ممنون.
…
رهبران کمونیست در میان مردم
عبدالله دارابی و مجید حسینی از رهبران حزب
حکمتیست در حومه شهر مریوان حضور دارند
* واحدهای حفاظتی گارد آزادی در این حرکت عبدالله دارابی و مجید حسینی را همراهی میکنند.
غروب دیروز شنبه ۲۲ مرداد ماه ۱۳۸۴ برابر با ۱۳ اوت ۲۰۰۵ ، عبداله دارابی و مجید حسینی از رهبران کمونیست محبوب مردم در……….
اخبار لحظه به لحظه از حضور گارد آزادی در مریوان را ، در این وبلاگ پیگیری کنید
http://javanx.blogfa.com/
همین که سهم آدمی رؤیا باشد هم خوب است…
من را با خودش برد نمی دونم به کجا اما هنوز هم اینجا نیستم …
میگم چرا اینقدر خوش هیکل دارم میشم ..
زیبا بود
salAm,
A question for Sarah:
Have you ever written poems in the old style? I mean with vazn-o ghAfiyeh?
My feeling is like reading pieces of diff poems in the old style but with different vazn sometimes it is even like reading pieces for instance of Sepehri’s works a piece from this page, one from another.
I don’t know, but if ever someone asks me and if that is of any value, I think working on some of your works might render them much more homogenous with regard to vazn and I don’t mean just those OzAn-e arooz-ee, even musical rythms etc but I am not an expert anyways, just writing what I feel :)
As for this very work of yours, it has its own merits on a few fronts:
۱. As I have written previously, the use of today’s word and expressions and references (hotel-e bee setAr-e ;), reservash meekonam) is nicely done in your works, at least those that i have noticed are in the right place effortlessly ;)
۲. I also admire your sense of compression ;) not letting the words come down off your pen, well keyboard;) without control. Many of people who write poems forget that a good poem should be on a general basis pretty short ;)
:)
سپاس گزارم.
به ریتم باید بهای بیشتری داد.
یاد خانه ی مان افتادم
بنازم به این قلم زیبا !!!!!!!!!
مست شو, کوزه شکن, می بنواز
شامگاهی , سر فریادم کن
خاک شو,بر سر چشمم بنشین
ابر شو, سایه مردادم باش
من اینجا زیاد میام و همیشه غرق لذت می شم از خوندنشون ( مواظب نوشته ها باشید گرچه که خودم هم نمی دانم چطور … توی وبلاگی چند تا از نوشته هاتونو دیدم که به اسم نویسنده ی خود وبلاگ نوشته شده بود )
Sima:
That is good news ;) If they copy the pieces from here, all it means is that they know how good they are ;)
I also read a year ago or so in a local newspaper the little piece Sarah wrote named like this: mAdar-e khod forousham, or something like that, but I think they had the author’s name there too so no harm, unless they did not inform Sarah.
Anyways, Sarah is a cool person so I bet she does not mind seeing her works stolen or printed all over the world as long as they do not make money off it and that we know who the real author is ;)
Cheers you all!
از سر زدن به وبلاگت واهمه دارم همیشه. خیلی خوب می نویسی، می ترسم ارزش نوشته هات رو نداشته باشم!
خیلی قشنگ بود بخصوص به نظرم بدون سه خط آخر.
خیلی لذت بردم… تو خود نمره بیستی
ازش تو وبلاگم استفاده کردم
با اجازه
خسته شده ایم از ایثار تکرار زمانه. حرف تازه تو را گوش میدهم.