دیوانه می شوی
اگر بخواهی
برای کودگان مرثیه بگویی
کودکان!
آبروی زمین
آبروی حواس پنج گانه
… و ما هی پیش آسمان بی آبرو می شویم
هی فریب خط خطی هامان را می خوریم
فریب رنگها را
و حواس پنج گانه مان زار می زند.
دیدگاه ها . «ترور بازی…»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کودکان
آسمانی آبی دارند
که در آن
تنها
پرستو های صداقت پرواز می کنند .
———–
علی ن
مسلمانان!مسلمانی ز سر گیرید،که کفر از شرم یار من ،مسلمان وار می آید
آبرو؟ چی هست؟
و باز هم کودک درونم را گم کرده ام
و نمیدانم کجا بیابمش,
از روی پل بین عقل وقلب پریدم,
غرورم را در اعماق دریا غرق کردم,
با باد وزیدم,
باز هم اثری از کودک درونم نبود.
اما تا ابد وبرای همیشه
منتظر بازگشتش هستم!
تو مرثیه ات را بگو آسمان تو را میشناسد زمین به لبهایت لبخند میزند و خدا مراقب بچه هاست مرثبه ات را بگو لااقل با آن سعی میکنی کمی هم شده بچه گانه فکر کنی آسمان بچه ها را در پناهش نگه میدارد…
…روسیه
باور کن ، تو کودک بزرگی هستی !
تا ای کاش این افتضاح به همین جا ختم می شد. گند اصلی زمانی زده می شه که آدم پیش خودش هم خجل بشه . زمانی که حتی تو خودت رو نبخشی .
کاری که من هروز انجام میدم .
«من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ای ست که او را
در دفتری به سنجاقی
مصلوب کرده اند.»
برای چیدن گل سرخ نه اره بیاور نه تبر!!!
سرانگشت ساده همان ستاره بی آسمانم بس تا به بدرقه هر فروردین هزار پاییز پریشان را گریه کنم….
عجیب است این گل !!!
نیمی گل ، نیمی پروانه…..
کف بر کف مزن از شوق …..
هم می آیم، هم می شنوم…..
شاید عجیب نیست سارا. تو را می شناسم. تو را بسیار می شناسم. همین.
namnam.blogdrive.com
:)
و آسمان بازیمان می دهد/ سلام.تازه پاگرد و ندیدم اما تازه حالا می خوام کامنت بذارم.من برا خودم شعر می گم داستان می نویسم و تقریبا هیچکس اونارو نمی خونه ولی برام مهمه نظرتو در مورد آخرین شعرم بدونم .ممنون.
خانوم عزیز،غیبت هاتون زیاد شده.لطف کنید با ولیتون تشریف بیاورید.
I’m Afraid… I’ve got nothing to say…
کودکان من از پیشانی سرنوشت سر می خوردند تا حس شش ام از طبیعت خلقت… دروغ می گویم و کودکان ام باور نمی کنند.
و من در پاگرد در انتظار تو پیر خواهم شد.از پله ها بالا بیا.
خیلی چرت و پرت نوشتی به اینها هم میگویند شعر شاید به اینها بشود گفت ….
نه …این جا هر چیز نوشته شود شعر نیست …دسته بندی دارد.
باز هم بوی مفهوم انسان می آید و عمل نه شعر خالی