هر سنگی در راه
چشم توست
به پای پیاده آمدگان
و نگاه معصومانه ی پرسش وارت:
پرهیزگار بوده ای؟
راستگو بوده ای؟
گام ها می دانند
این راه ها کوه بودند
سنگلاخ هایی بی گذر
به اشکی راه گشتند
به آهی رام گشتند
و زمین بوسه زن بر گام ها
زمزمه می کند:
راه را رعایت کن!
فرهاد را به دل بسپار!
9 دیدگاه دربارهٔ «راه شیرین»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام.دلم میخواست اولین کسی باشم که برای شعرت بنویسم.سارا فوق العاده ای.تقریبا هر روز به اینجا میام.اینجا برام مثل یه پناهگاه شده.من خیلی وقتا احساسای درونی خودمو تو شعرات پیدا میکنم وآروم میشم از اینکه تو وجود داری و مینویسی. در ضمن سال نوتم مبارک
سلام. سارای عزیز خیلی خوشحالم که با وبلاگی به این زیبایی آشنا شدم. پیروز باشی.
سلام سارای عزیز.چیزی جز فوق العاده نمیتونم بهت بگم.شاد باشی
فرهاد را به دل بسپار !
خیلی قشنگ بو د…
…
این راه دل است…
من هم وبلاگ دارم.
ولی آن را در دفترم می نویسم
شاید برگی از آن را برایت فرستادم
باور کن ، تمام راههای نرفته جهان را خواهم سرود. اگر تو بخواهی…
…
بسیار زیبا می نویسید