این لبخند بر لب من
رژ ” بورژوا” نیست
مژه هایم طبیعی برگشته اند
رژ گونه نزده ام
برق چشمانم نیز
در چشم هیچ رقاصه ای پیدا نمی شود
وقتی بروی
چراغ ها خاموش می شوند
و سیندرلا یت
شستن زمین را
از سر خواهد گرفت
دیدگاه ها . «رشید خان»
دیدگاهها بسته شدهاند.
خیلی زیبا می نویسی…شعر هایت را دوست دارم….خوشحالم که اینجا را پیدا کردم.
زیباترین دختر ها را وقتی دیدم
که کار می کردند :
یکی داشت از چشمه آب بر می داشت
یکی هم نان ساجی می پخت
یکی عصبانی بهم سرُم وصل می کرد
یکی شش دونگ برنامه می نوشت.
زمین را بده خودم می شورم
تو فقط شعر بگو
آرزو دارم هنگام کار کردن ببینمت !
زیبا بود.
خون را
رگهایم را ببین که گل داده است
شکفته بر ترانه هایم
اشک ها
رود خیال بر گونه هایم
…
چه قالب اینجا خوشگله !! موندم تو کف کار طراح ! البته نوشته های اینجا بهتر تر از قالبشه :)
سلام نقطه شگفته نقطه خداحافظ
زیبا مینویسید…ممنون
سارای عزیز خسته نباشی
تبریک میگویم برای قلم خوبی که داری
نوشته هایت عمیق و زیبا هستند من که خیلی دوستشان دارم
اگر دوست داشتید نوشته های مرا بخوانید
neviseha.blogspot.com