ــ بیداری مریم؟
ــ بگو دختر!
ــ خیلی خستهام
ــ کارت زیاد است میدانم
ــ امروز در کافهای دیدماش
گفت خستهکننده شدهام
ــ همین جمله را گفت؟
ــ نمیدانم درست نفهمیدم
حساش این بود انگار
ــ متأسفام دختر
پیش میآید گاهی
ــ کلافهام اما
خستگی میکشد مرا
ــ شاید نظرش برگردد
ــ چه میگویی؟!
ــ آدم است دیگر
ــ جدی ممکن است؟
ــ خب شاید دوباره با تو بلرزد
ــ چهقدر ابلهام
خب حتماً ممکن است
ــ حالا دیگر بخواب
ــ راستی مریم!
ــ دیگر چه میگویی؟
ــ صبح موهایام را میبافی؟
ــ اگر همین حالا بخوابی
ــ باشد
ــ مریم!
ــ جانام کوچولو!
ــ با روبان آبی ها…
ــ باشد با روبان آبی
ــ حالا بخواب بلور خانم!
10 دیدگاه دربارهٔ «خوابگاه»
دیدگاهها بسته شدهاند.
این اولین بار است که این وبلاگ میام. بسیار عالی است. خسته نباشی و بیشتر بنویس.
…(وقتی همه چی انقدر خوبه چرا نظر بدم؟)
سختی های زندگی
خسته می کند ما را
خسته کننده می شویم
در لحظه ء دیدار
نه می لرزیم
نه می لرزانیم
و آبی تنها
روبانی ست
بر گیسوی بلور
emrooz kashfet kardam,kamelan ettefaghi. hammaye hammye naveshtehat ro khoondam(inyeki gaman nakonam chandan rabti be ettefagh dashte bashe , be nazaram bayad be ye chizi masa fogholade boodaneshoon marboot beshe)
سارا خانوم گل سلام . مثل همیشه از خوندن نوشتت حسابی لذت بردم. اگه سرم می زدی خوشحالم می کردی…
خوابگا پسرها هم همین حالت را داره :)
نمیدونم چی باید بگم…!
قشنگ بود یاد شبهای رنگارنگ زندگیم افتادم
با با خیلی باحالین همتون .دمتون گرم
من که تو خوابگاه نبودم ولی خونه دانشجوئی خیلی ……:))
khabe besyar zibayist midanam,khabe inke dobare dar kenare to hastam na baraye chand lahze , khabe besyar shirinist midanam ,khabe inke dar binahayate ehsasat mara ghargh sakhtei,khabe besyar shuranghizist inke tora dobare dar khalvata royayam molaghat khaham kard
pas boghzar bekhabam…