میوه

1385_0415Mive2.jpg
چون میوه بر شاخه‌ای
احساس سنگینی می‌کنم
بگذار میوه‌ی تابستانی
آرام آرام
سر بخورد
بیافتد بر گردن صاف‌ات
بگذار دور شود
لبریز استغنای پردرد‌ش
میوه
از درخت بالا نرو
آرامش شاخه‌ها را برهم نزن
بگذار برسد به دست‌هایت
من عین میوه‌ام.
شعر از هالینا پوشویا توسکا- ترجمه‌ی محسن عمادی
عکس: سارا
کردان، خرداد هشتاد و پنج

دیدگاه ها . «میوه»

  1. سلام: تازه متوجه شدم شما غیراز شعر با نقاشی موسیقی صحنه آرایی وشاید کارگردانی هم غریبن نیستید . ولی بیشتر مواظب شعرت باش من سارای شاعر را بیش از همه این ها دوست دارم

  2. حرف تازه ای نیست
    صداهایی بلند تر از داد در همین حرف تازه همسایه
    انگار بحثی در گرفته
    آرام متقاعد شدم
    میوه آمد وسط پاگرد
    یاد زنده یاد دوست عزیزم حسین افتادم که در همین سایه دبروزا گفت:
    .
    .
    .
    سردمه و می دونم هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
    چه غریبم روی این خوشه سرخ
    .
    .
    ………
    آرام زنده باشید

  3. عالی بود
    من بچه می خواهم بچه ای زیبا و تکان دهنده
    سارا
    این بچه های من زیبا و تکان دهنده بوده اند بیا بخون : شرقی ترین سجود _ تار و پود _ فوران نفرت _ مبهم ترین قامت تاریخ و…
    سارا
    شعرهایت را زیاد می خوانم زیاد
    و
    زیاد حال می کنم با آنها زیاد
    شعرهایت از دل و ذهن من جاری می شود انگار
    سارا
    خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم شاعر این سطور را
    اگر ممکنه جواب منو بدید
    اگر ایران هستید اجازه بدید همو ببینیم

  4. اعتراف عاشقی و پای دار
    لذتی دارد که در انکار نیست
    در نجابت استوارم از ازل
    مهربانا! حاجت دیوار نیست.
    یادم رفته این شعر رو از کدوم وبلاگ حفظ کردم.
    کلام زیبایی دارید که دهن رو آب می‌ندازه! مثل همون میوه‌های دستتون. می‌گم که به من سر بزنید، بیشتر با هم آشنا بشیم.
    آزاد و پیروز باشید.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.