باهارای نارنج

یک دسته فلامینگو
در مانیتور کوچک مترو
به هوا می‌پرند
قفسه‌‌ی سینه‌‌ام
چسبیده به شانه‌های دخترکی دبیرستانی
با مقنعه‌ی سیاه
تهران
نیویورک من است
۲۹ دی ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «باهارای نارنج»

  1. من اوایل مشابه همین نظر رو نسبت به تهران داشتم، مثل همون دیدی که ۱۹۰۰ نسبت به نیویورک داشت و نتونست از کشتی پیاده بشه
    البته اعتراف می‌کنم نمی‌دونم شما چه جنبه‌ای رو مد نظر داشتید
    موسیقس بسیار زیبایی رو برای سایت انتخاب کردید، باید عمیقا تحسین خودم رو ابراز کنم، هم نسبت به حس و اشعار زیبای شما و هم سلیقه‌ی زیباتون
    ………………………..
    سپاس
    سارا

  2. سلام بانو
    فضای این شعر همراه با طرحی داستانی ست که شیوه ی جالبی است. در شعرهای مجموعه”سنگ ها” هم این شیوه را می شود دید و شاید بتوان گفت به نوعی امضای شعری سارای عزیز درون شعرها ست که مخصوص خودش است. از پس کلمات و ترکیبات علاوه بر مفاهیم و برداشت هایی که هر خواننده با دیدگاه خود می تواند برداشت کند، ” تنهایی” شهرهای مدرن یا کلا دنیای انسانی شاخصه ی دیگری ست که در پشت کلمات شاعر نشسته است…
    …” تهران نیویورک من است.”
    سپاس و ستایش سارای عزیز
    …………………..
    معصوم جان
    چه روان و دلنشین با نوشته ات مرا گرم می کنی
    دام را
    مهربانی
    سپاس دوست خوب
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.