. . .

دهانم را باز می‌کنم
دسته‌ی کلمات پر می‌کشند به آسمان
دهانم را می‌بندم
۳۰ تیر ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی

11 دیدگاه دربارهٔ «. . .»

  1. سارا جان
    دهان باز کردن باز کردن اسراریست ناگفتنی…..
    این اسرار را در اعماق قلبم به خاک سپردم ولی می شه نشانه ها و خاطرات رو ندید و نادیده گرفت.

  2. سارا جان
    من کتاب شمارا از کجا می تونم پیدا کنم………………………….
    …………
    سلام
    اگر تهرانید شهر کتاب ها دارند
    برایتان کلیپ را هم فرستادم
    دریافت کردید؟
    سپاس
    سارا

  3. سلام خانم محمدی!
    فقط اینکه…
    همیشه ستوده ام شعرهایتان را و با متان درج کرده ام این زیبا آثار شما را!
    به خاطر این همه “نغز” ، ممنون!
    با آرزوی بهترین ها..
    ……………………………..
    سپاس گزارم از این همه مهربانی
    سارا

  4. سلام سارا جان
    به دستم رسید و همیشه گوش می دم از شما و دوست عزیز ممنونم من به شما میل ردم امیدوارم سند شده باشه.
    ممنونم حتما میرم میگیرم .
    همیشه شعرهاتونو می خونم میبینم حرف های دلمو میرنید هیچ کسی به ابن قشنگی نمی تونه حتی خودم
    ……………..
    خوش حالم یاسمن جان
    اما میل شما نرسید
    خوب باشی با دل گرم
    سارا

  5. .
    ای کاش می شد دهانم را باز کنم
    اما چه حیف که من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر ..
    کلام تون بسیار نافذه سارا جان !!
    مثله قطره های نرمِ آبی که راه خودشون رو از بین رگه های سختِ سنگ پیدا می کنن ..
    .
    ……………….
    خوش‌حالم که این جا هستید و سپاس‌گزارم
    ممنون
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.