این شعر

اگر این شعر حرف نمی‌زند
اگر این شعر هر جا می‌رود
به هر زبانی ترجمه می‌شود
رد خون پشت سر می‌گذارد
اگر این شعر قابل چاپ نیست
او را بلند بلند در خیابان بخوانید
دستش را محکم بگیرید
تعادلش را از دست ندهد
اگر این شعر درد دارد
اگر این شعر لنگ می‌زند
به او تجاوز شده
حفظش کنید
۱۶ شهریور ۸۸
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «این شعر»

  1. نمی‌خواستم نام ِ چنگیز را بدانم
    نمی‌خواستم نام ِ نادر را بدانم
    نام ِ شاهان را
    محمد ِ خواجه و تیمور ِ لنگ،
    نام ِ خِفَت‌دهنده‌گان را نمی‌خواستم و
    خِفَت‌چشنده‌گان را.
    می‌خواستم نام ِ تو را بدانم.
    و تنها نامی را که می‌خواستم
    ندانستم.

  2. عالیه
    چی بگم جز اینکه اشکم رو در اورد..
    ما زنده ایم هنوز .با درد.و این عشقی که توی وجود تک تکمان دور از خیال دیگران پیدا کردیم واسه ایستادن و حق نفس کشیدن هنوز مشتش تو هواست..

  3. فوق العاده است سارای خوب. پایانش به معنای راستین تکان دهنده است. امیدوارم حال شعرهایت بهتر شود، حال سرزمینمان نیز. این برای خانه ات که پاگرد دلنگرانی های من است:
    من یک گناهکار طبیعی ام
    که هر بار نام تو را می آورم
    نقطه چین می شوم
    بر کاغذ
    بر دیوار
    بر میدان انقلاب.
    دست هایت را نه،
    لب هایت را به من بسپار
    این عشق است که از دانه های من سبزمی شود
    آزادی!
    با احترام و دوستی، ماندانا
    …………………………….
    ماندانای نازنین
    نمی‌دانم چه بگویم
    نمی‌دانم به چه سبکی حرف بزنم
    با چه ملاحظه‌ای
    هنگام سخن گفتن چند نفر را فراموش کنم که تلخ نباشم
    ماندانای خوب
    همه چیز نقطه چین شده است
    با مهر و سپاس
    سارا

  4. سارای عزیز
    تشبیه فوق العاده ای بود مثل بقیه شعرهات.
    چیزی که در شعرهای تو برای من جالبه اینه که هیچ وقت نمی تونم از تشبیه ها و استعاره های که به کار می بری حدس بزنم که به چه نتیجه ای می رسی.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.