دیدگاه ها . «روزنه‌ها»

  1. از آن جمله هاست! می توان ساعت ها مثلا اواخر یک نشست ادبی، در پیاده رو با یکی مثل خودت ایستاد و در موردش حرف زد! دست ها را در هوا تکان داد و از این دری که تونی موریسون به سرزمین عجایب باز کرده لذت برد.
    شاید هم خیلی نزدکتر به این، بارها در کله ی خودمان بوده !! وقتی تنهایی به مناسبات و کلمه فکر می کنیم.
    به هر حال که من خواندمش “تعرف ها یا توصیف ها به خود تعریف ها تعلق دارند نه به چیزی که تعریف می شود”. نمی دانم شاید اشتباه می کنم ولی کوتاه ترین شکل اش این می شود که انتظار زیادی از کلمه نداشته باش! آن چه تو دریافت می کنی با آنچه می گویی یا می نویسی از آن دریافت، ممکن است خیلی فاصله داشته باشد!

    1. تعاریف مال کسانی‌اند که چیزها را تعریف می‌کنند/مال کسانی که تعاریف را می‌نویسند، نه چیزی که تعریف می‌شود/ نه تعریف شده.
      برای خانم موریسون آزادی و رهایی از تعاریفی که جامعه داده بود مهم بود. او یک زن سیاه‌پوست بود و چه چیز از این سخت‌تر که یک زن سیاه‌پوست بخواهد در مورد افکارش و دنیایش بنوسید.
      در آن جامعه در آن سال‌ها او باید از تعریف زنِ سیاه‌پوست رها می‌شد. کسانی که کلمات را معنی می‌کردند برای زن سیاه‌پوست تعریف مشخصی داشتند.
      اما خانم موریسون، خانم موریسون بود و کاری نداشت که دنیا را چطور تقسیم‌بندی کردند و زن سیاه‌پوست قرار است چه کسی باشد.
      نویسنده باید این باشد. فیلسوف این، مرد این، زن این. اخلاق این است. ادب این. خانه‌ی باصفا این شکلی‌ باید باشد.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.