دستم را
نمیتوانند بخوانند
دستهای من
شعر منتشر نشدهی توست.
۵ شهریور ۸۹
از کتاب برای سنگها
سارا محمدی اردهالی
دیدگاه ها . «” شعر منتشر نشده “»
دیدگاهها بسته شدهاند.
دستم را
نمیتوانند بخوانند
دستهای من
شعر منتشر نشدهی توست.
۵ شهریور ۸۹
از کتاب برای سنگها
سارا محمدی اردهالی
دیدگاهها بسته شدهاند.
زیباست.
………………..
:)
سپاس
سارا
شاعر اما خودش منتشر می شود
خود به خود
مثل نور
.
.
.
زیبا بود
……………………………………
:)
شاعر
سپاس سارا
سارا جان این رو که قبلن گذاشته بودی، نه؟
بهرحال انقدر قشنگه که…
………………………….
راست میگویید
!
نمیدانم چرا
سپاس سارا
شلید چون دوستش دارم
شعر های منتشر نشده ای که
برای سرودن
به ذهن کسی خطور نخواهد کرد….
……………………………….
منشر نشده خوب است
سپاس
سارا
از تو آغاز می شوم دوباره.
سلام بانو جان
تازگی اولین خواندن را برایم داشت.
شاد و آرام باشی در کنار شمعدانی ها
با احترام
…………………………………….
معصومه جان
مهربان و گرمی
دل گرمی است کلمات شما
سپاس
سارا
دست
بر
دار
أم ؟
ساراى سلام.
…………………………
سلام
دست بردار از این در وطن خویش غریب
اخوان ثالث
سارا
غم عشقش ده
و
عشقش ده
و
بسیارش ده
:)
………………………..
بله یار جفاکارش ده
سپاس سارا
کافه ایی می خواهم دنج… پر از دود سیگار تا مرا ببرد به حال و هوای فروغ و صادق و جلال خدا آمرزیده.
…………………………..
:)
سارا
مثل همیشه…
غیبتم بدلیل مهاجرت بود
………………….
خب خسته نباشید
خوش آمدید
سپاس سارا
سلام خانم سارا
چند روز پیش “برای سنگ ها” را در کتاب فروشی ای دیدم و با دیدن نام شما، یاد شما افتادم.
حالا خوانده ام کتاب را و چون؛ کتاب قبلی تان گیرم نیامد، یک سوال برای ام پیش آمده.
شعرهایی از آن در این هست؟ یا متفاوت اند کلن؟
……………………………
سپاس
متفاوت اند کلن
در کتاب فرورشی خانه شاعران می توانید پیدایش کنید
سارا
.
.
.
.
نقطه هایی برای سپاس
…………………………….
.
.
.
.
سپاس
سارا
وقتی اسمت مییاد به ذهنم ناخودآگاه این شعرت همراهش مییاد… توی ناخودآگاهام با این شعر تصویر شدی…
……………………………………
:)
سارا
…
پرده قرمز
که پایین بیفتد
همه خواهند فهمید
…
……………………………….
همه خوههد فهمید
سارا
برای خوانش بیایید
سلام..
شعر زیبایی ازتون خوندم
وبلاگم منتظر شماست
………………………………..s
سپاس گزارم
سارا
درود برشما
فکر می کنم به جای” شعر منتشر نشده” اگر گفته شود” شعر ناگفته” بهتر می شود چون شعر منتشر نشده هم امکان دارد لو برود و مشخص باشد حداقل برای اطرافیان نزدیک و نمی توان به آن دل بست برای خوانده نشدن دست و لو نرفتن
با احترام دعوت هستید به خوانش
یک بسته سکوت
…………………………….
سپاس از نظرتان
:)
سارا
دستت را خواهم خواند
دستهایت شعر ناسرودهی من اند . . .
………………
:)
سارا
سلام.به خوانش شعر دعوتید
با احترام
…………….
سپاس
سارا
صاف و ساده ، مثل همیشه
یاد الیاس علوی می افتم:
این شعر نیست
خون لبهای توست
که بند نمی آید
…………………………
این را خیلی دوست دارم از الیاس علوی
بسیار زیباست
:)
سارا
برنگشتم
رفتم…
………………
چی می شه گفت
!
سارا
سارای
مدت ها و مدت ها با سکوت خستگی هایم راتوی پاگرد نفس میکشیدم نمی دانم چرا تازگی ها نمی توانم بدون گفت کلامی بگذرم
………………………..
آتوسا
بدون گفتن کلامی نگذر
…
تنهایی بزرگ است
سارا
سلام سارا بانو. یزدان هستم از ایلام.دستم را نمی توانند بخوانند تا عمق روحم نفوذ کرد.درود اهورایی بر تو باد.
……………………..
:)
سپاس
سارا