” شراب خام “

مانند این گیلاس
بر لبه‌ی میز
با تلنگری خرد می‌شوم
میان ریشه‌های فرش
زیر صندلی‌ها
که مهمان‌ها بلند بلند می‌خندند
۱۴ بهمن ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «” شراب خام “»

  1. سلام بانو
    چه تصویر تکان دهنده ای را ارائه داده اید. شعرت، زیبای محزونی ست که در من اثر سنگینی نهاد.
    ستایشت می کنم چون همیشه.
    شادی و در اوج بودنت آرزوی من است بانو جان!
    با احترام
    ……………………………………..
    مهربان
    نازنین
    معصومه جان
    این همه که دلت با صفاست
    من چه بگویم
    سپاس گزارم
    با تمام قلبم
    سارا

  2. همشونو دوست داشتم
    شعرا ،
    مصاحبه،…
    وبت پر از آواست
    منم گاهی میگم، امیدوارم یه روزی به زیبایی و پختگی شعر شما بشه
    پاینده باشی
    ………………………..
    زیبا می نویسی
    پر از مهر
    سپاس گزارم که به من سر می زنی
    سارا

  3. هزار بار می افتم ونمی شکنم.
    بر میگیریم از زمین و در زلالی من خیره می شوی
    مانند من از خود می پرسی
    این ضربه های سخت را چگونه تاب می آورم
    ودر کجای روح خود پنهان وهضم می کنم؟
    …………………….
    در کجای روح خود
    پنهان
    می کنم
    سپاس گزارم
    چقدر زخم هست
    سارا

  4. هزار بار اشفتگی را دوره میکنم
    تا مباد در راه فردا
    فراموشش کنم

    ادم که میشکند
    مدام دنبال بهانه ایست برای لرزیدن
    برای تاب اوردن
    و دوباره
    شکستن…
    …………………………………………
    :)
    سارا

  5. حس کرده ام
    خرد شدن میان جمع را
    در خودم
    بی صدا
    وقتی پای تو در میان باشد

    عالی بود.
    …………………………….
    وقتی پای کسی در میان است
    :)
    سپاس سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.