تشییع ‬

‫قویی سپید‬
‫با چشمان ریمل زده‬
‫بر دریاچه‌ای متروک

‫کودکان برایم خرده نان می‌ریزند‬

سرم پایین است‬
‫تشییع هنوز تمام نشده‬
‫من‬
‫بیوه‌ی فرمانده‌ی دلاور جنگی نابرابرم
سارا محمدی اردهالی
۳۰ آبان ۸۸

دیدگاه ها . «تشییع ‬»

  1. بسیارانی ست که به خاک و خاطره سپردمشان. آنان سپیدپوشانی بودند که مرا به خاک سیاه نشاندند. این روزها که بر مزارشان قدم می گذارم، بغض ها و یادمان ها، بر من هجوم می آورند. دست می کشم بر خاک های سرد، دستم را چیزی نمی گیرد جز اشتباهی که کردم و بر ایشان عاشق شدم.

  2. سارا، کلمه تشییع را در سطر “تشییع هنوز تمام نشده”بردار
    زیبایی نام گذاری بعضی شعرهای تو به خاطر همین هوشمندی در چینش اجزا، و بعد اجرای آنهاست.
    اتفاقی نمی افتد
    نگران نباش
    هنوز تمام نشده، به راحتی به تشییع ارجاع می دهد
    ………………………………
    به نظرم سر جاش نشسته، نمی تونم بلندش کنم راحت
    اما سپاس که نگرانش بودی
    سارا

  3. سلام هموطن …
    چقدر باید قوه تخیل و دید بازی داشت برای خلق این شعر زیبا . احساس سرشاری در شعرتان جاری بود …
    ضمن تبریک برای این شعر دوست داشتنی شما …
    به عنوان یک مخاطب فقط اعتراضم این است که در کنار دریاچه ای متروک (دور افتاده ) کودکان چه می کنند …
    …………….
    وسط شهر نیست اما حوالی اش زندگی هست, چند خانواده چند کودک
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.