…..بهار منتظر بی مصرف افتاد؟شاملو
یکنفر می خواندم بی اختیار
مرگ یک گل نیست پایان بهار
چاوش خورشید را خواهیم خواند
در عزای شمع خود نومیدوار.
خدایش با تمام گذشتگان ودر گذشتگان غرق در رحمت ورضایت خود فرماید
هنوز یادمه اون صندوقچه ی قدیمیش و خنز پنزرهایی که بوی گل اطلسی میداد
یادمه شب اول عید با مامانم می رفتیم پیشش و اون از توی همون صندوفچه برام خوراکیهای عجیبی میاورد که من هیچ کجای دیگه مثلش رو ندیده بودم
یادمه وقتی رفت درخت گیلاس و انار توی حیاط تازه شکوفه کرده بودن
قلبی که نمیزند ممکن است باز هم بشکند؟
بیا رفتنیشیم
حرف نگفتنیشیم
بیا از این دنیای رنگی
یهو خاکستریشیم
توی بازی کلاغ پر
ما شدیم گنجشک پر پر
توی گرگم به هوا
ما شدیم سکوت برهها
بزن تا زخم، چرک و خون
تا تیغ و رگ و چاقو
بزن تا مرگ زالو
تا نگاه گوزن و آهو
بزن تا کنج میز بلوط
بزن تا کر بشن قوم لوت
هوووم… دلم برای مادربزرگم تنگ شد :(
…..بهار منتظر بی مصرف افتاد؟شاملو
یکنفر می خواندم بی اختیار
مرگ یک گل نیست پایان بهار
چاوش خورشید را خواهیم خواند
در عزای شمع خود نومیدوار.
خدایش با تمام گذشتگان ودر گذشتگان غرق در رحمت ورضایت خود فرماید
مادربزرگم میگه :
از وقتی بابابزرگت رفته زیر خاک
من هم زیر خاکم …
شایان
صحرای رز
هنوز یادمه اون صندوقچه ی قدیمیش و خنز پنزرهایی که بوی گل اطلسی میداد
یادمه شب اول عید با مامانم می رفتیم پیشش و اون از توی همون صندوفچه برام خوراکیهای عجیبی میاورد که من هیچ کجای دیگه مثلش رو ندیده بودم
یادمه وقتی رفت درخت گیلاس و انار توی حیاط تازه شکوفه کرده بودن
…
شربت سکنجبین رو دوست دارم… اما مادربزرگ را بیشتر…
سلام خانم محمدی
با اجازه شما
و با الهام از شعر اردیبهشت تهران
چیزی نوشتم که خوشحال میشوم نظرتان را بدانم.
آدرس:
http://oghde.blogfa.com/post-7.aspx
قلبی که نمیزند ممکن است باز هم بشکند؟
بیا رفتنیشیم
حرف نگفتنیشیم
بیا از این دنیای رنگی
یهو خاکستریشیم
توی بازی کلاغ پر
ما شدیم گنجشک پر پر
توی گرگم به هوا
ما شدیم سکوت برهها
بزن تا زخم، چرک و خون
تا تیغ و رگ و چاقو
بزن تا مرگ زالو
تا نگاه گوزن و آهو
بزن تا کنج میز بلوط
بزن تا کر بشن قوم لوت
زیبا و صمیمی و البته ماندگار
کمی انگار کن نیستم.نیستی.نیستیم…صرف این فعل را انگار کن بلدی
بعد از مدتها به دلتنگی
برای ازدست رفته ها گریستم…
بعد از مدتها
.
.
از سارا
قدردانی میکنم