شربت سکنجبین

مادر بزرگ
شاتوت‌ها‌ی حیاط رسیده‌اند
منتظر تو هستند
در این گرما
همه‌ی ما را گذاشتی
رفتی زیر خاک چرا

دیدگاه ها . «شربت سکنجبین»

  1. …..بهار منتظر بی مصرف افتاد؟شاملو
    یکنفر می خواندم بی اختیار
    مرگ یک گل نیست پایان بهار
    چاوش خورشید را خواهیم خواند
    در عزای شمع خود نومیدوار.
    خدایش با تمام گذشتگان ودر گذشتگان غرق در رحمت ورضایت خود فرماید

  2. هنوز یادمه اون صندوقچه ی قدیمیش و خنز پنزرهایی که بوی گل اطلسی میداد
    یادمه شب اول عید با مامانم می رفتیم پیشش و اون از توی همون صندوفچه برام خوراکیهای عجیبی میاورد که من هیچ کجای دیگه مثلش رو ندیده بودم
    یادمه وقتی رفت درخت گیلاس و انار توی حیاط تازه شکوفه کرده بودن

  3. قلبی که نمی‌زند ممکن است باز هم بشکند؟
    بیا رفتنی‌شیم
    حرف نگفتنی‌شیم
    بیا از این دنیای رنگی
    یهو خاکستری‌شیم
    توی بازی کلاغ پر
    ما شدیم گنجشک پر پر
    توی گرگم به هوا
    ما شدیم سکوت بره‌ها
    بزن تا زخم، چرک و خون
    تا تیغ و رگ و چاقو
    بزن تا مرگ زالو
    تا نگاه گوزن و آهو
    بزن تا کنج میز بلوط
    بزن تا کر بشن قوم لوت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *