بنویس

بنویس
گوشه‌ی روزنامه
روی کاغذ توالت
پشت هر در بسته‌ای
بنویس
نامت را
تاریخ تولدت را
آرزوهایت را
هر چه
هر وقت
عجله کن
بنویس
آن‌ها همه چیز دارند
نوشتن نمی‌دانند
بنویس
سرگردانشان کن
سوم مرداد ۸۸

ایستاده‌ با مشت یا ایستاده‌ی تنها

volonté.jpg
بچه‌ها چه خواهند گفت از ما، متولدین هفتاد و هشتاد ؟
شعر دارند؟
داستان‌های شهرشان را می‌دانند؟
نوروزتان پیروز
در آستانه‌ی سال نو، به تصویر، به تاریخ و ادبیاتی که می‌ماند فکر می‌کنم.
چه توفانی‌ست!
چطور سال‌های شصت تمام شد! هفتاد هم و هشتاد در ادامه آمده !
کجا رفتند قصه‌ها و شعرهایی که از حفظ بودیم!
چه شعرها و داستان‌هایی در انتظار ما هستند؟
نمی‌دانم!
ما تنها در مه فرو می‌رویم و این با تمام بیم‌ها و امیدهایش زیباست.
پیروز باشید
سارا محمدی اردهالی

رنگی می‌شوید

voisin871125.jpg
این روزها همه گرفتارند، برخی در حال شستن برخی رنگ کردن.
خلاصه مراقب باشید.
× آقای مصطفی پورنجاتی درباره‌ی “روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود” متنی در فرهنگ آشتی نوشته‌اند.
عنوان این کار همین است: “رنگی می‌شوید”
از مهربانی و دقت ایشان بسیار سپاس گزارم.
× عکس را از پنجره گرفتم.

اتفاقی

آدم‌ها گاهی از بلندی می‌افتند و گاهی به سادگی می‌میرند وقتی پایشان لیز می‌خورد.
بله ممکن است.
رنگ‌ها ولی مثلن بنفش و سبز وحشتناکند با هم مثل دو آدم که گاهی اگر درست سر بزنگاه با هم باشند می‌شوند وحشتناک.
قرار نیست بی‌قراری سرقرار باشد یا همه چیز پنج عصر.
به برگ نگاه می‌کنی و پاییز، که نارنجی اتقاق می‌افتد.
کلیدها هم البته مهمند و اینکه کلید کجا را به کی و چه وقت داده‌اند.
مهم اما مهم نیست.
دنبال دی‌ان‌آ بگرد و هورمون‌ها و ضدافسردگی‌ها ولی اتفاق آن جا که بخواهد می‌خوابد.
بچه‌های نامشروع همیشه بهترین بچه‌های طبیعت هستند محکم و پررنگ و هنر اتفاق می‌افتد.
از او پرسیدم چرا گفت می‌افتد و می‌اندازد.
دیدی دو تن روی زمین و سایه‌ها که …
می‌خوابم دیگر
پس اتفاق هر جا باشد می‌افتد و دیگر نگران نیستم.
ولی تو می‌دانی خیالم راحت نیست خیالم دیوانه‌ی اتقاق است که میان مرگ و زندگی تلو تلو می‌خورد و
… می‌افتد.

درباره‌ی روباه سفید

دوستان مهربان
خودم هم جز پاساژ فروزنده روبروی دانشگاه تهران
کتاب فروشی خانه شاعران نمی‌دانم کجا می‌شود کتاب را پیدا کرد.
بگذارید با ناشر صحبت کنم.
توضیح ناشر:
متقاضیان کتاب بهتر است از کتابفروشی مورد نظر خود بخواهند که
برای آنها کتاب را از یکی از مراکز پخش زیر تهیه کند:
مراکز پخش این کتاب: ققنوس – پیام امروز – سرزمین – ماد – شولا – آدوین – کلبه ی کتاب
به همه ی این مراکز پخش کتاب داده شده است.

گفتگو با ماتئی ویسنی یک

visniec10.jpg
“گفتگو با نمایشنامه نویس مطرح فرانسوی ( رومانی تبار) ماتئی ویسنی یک در خانه هنرمندان تالار بتهون پیش از اجرای نمایشنامه خوانی پیکر زن همچون میدان نبرد… ( با ترجمه و کارگردانی تینوش نظم جو) انجام شد. این نمایشنامه نویس که آثارش توسط تینوش نظم جو به فارسی برگردانده شده است از بدو ترجمه آثارش مورد اقبال قرار گرفت. آثار او چه در فروش، چه در اجرا و چه در نمایشنامه خوانی یکی از پر طرفدارترین نویسنده های معرفی شده در دهه اخیر است. اغلب آثار او را در نشر نی می توان یافت که همت بلندی در چاپ آثار او و دیگر نمایشنامه نویسان داشته است. تینوش نظم جو با صبر، خوش رویی، و علاقه بسیار این گفتگو را برای ما ترتیب داد و خود مانند بخشی از بزرگی یک نویسنده در کنار ما قرار گرفت. هر چند تینوش حرف های ماتئی را به ما انتقال می داد اما گوئی او تمام پاسخ ها را می دانست و در ترجمه آثارش به خوبی به آراء او نزدیک شده است.”
گفتگو از پیام عزیزی
نشریه تئاتری پز
× شاید این روزها پاگرد مدام تغییر کند، نزدیک نوروز است دیگر، این گرد و خاک را تحمل کنید.

روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود

نام کتابم است.
از آقای حافظ موسوی بسیار سپاس‌گزارم، از حوصله‌اش
از آقای احمد پوری عزیز، صداقتش
از مهربانی‌های آقای شهاب مقربین
و از نگاه خوب آقای شمس لنگرودی
و از دوستانی که با قلب تمام دوست بودند
و از سارایم.