یک مدل خوب

پرده کنار می‌رود
پشت پنجره
دفترچه‌ات را در می‌آوری
چانه‌ام را بالا می‌بری
گردنم را می‌گردانی سمت ماه
اِتود می‌زنی
از هر سمتی که می‌شود مرا باز و باز می‌کشی
پرده رها می‌شود
مهمان‌ها می‌پرسند
” به چه خشکت زده
این باد است که از هر سو می‌وزد سمت هر کس ”
من اما می‌دانم
یک مدل خوب لب از لب باز نمی‌کند
۲۸ شهریور ۸۹
سارا محمدی اردهالی

دیدگاه ها . «یک مدل خوب»

  1. خیلی وقت ها یه تصویر را به شعر می کشی بعضی وقت ها خود شعرت یه تصویر یه تابلو و این بار هر دو با هم تصویری که شعر شده است و شعری که ماه را می توان از پس پشت سطر هایش نظاره کرد.چند بار که می خوانیش انگار داری تو خواب خواب می بینی انگار خود پاگرد داره می گه به چه خشکت زده است . عالیه مرسی

  2. خواب می‏بینم
    فیگورهایم را کنار هم چیده
    حیرت زده قدم می‏زند
    نمی‏داند
    زنی را کشیده که خواب است
    یا
    خوابی را کشیده که
    زن است

    خیلی خوب بود
    تصویرها می‌روند و می آیند
    سپاس از نوشتن این چند خط روباه سفید
    سارا

  3. شعر خیلی خوبی است و از خواندنش لذت بردم. فقط ای کاش نام نداشت تا غافلگیر کننده گی پایانش بیشتر احساس شود. چرا که نام این شعر همان پایان شعر است.
    این نظر شخصی من است البته
    شاد باشی شاعر خوب…
    …..
    به نظرم در ابتدا این حس انتها را نداریم
    ولی باز هم فکر می‌کنم
    سپاس گزارم که گفتید
    سارا

  4. سلام بر شما.
    شعر های خوبی خواندم.
    شعری امروز از شما در خردنامه خواندم که بیشتر احساس کردم ترجمه خوبی از شعر خوبی باشد اما نبود
    خوشحال می شوم سری بزنید عزیز
    باشید.
    ……
    سپاس از نظرتان
    موافق نیستم، با کلمات به تنهایی نمی‌شود داوری کرد
    سارا

  5. با شلوار جین و کفش‌های اسپرت هم
    جان می‌دهی برای آب دادن به حُسن یوسف‌ها
    حتا اگر یک ساک ورزشی روی دوشَت باشد
    خُب این پارادوکس عجیب را می‌شود حل کرد
    پنجره را باز کن وُ
    هر گلی را در هر کشوری خواستی انتخاب کن
    یا نه
    پنجره را باز کن وُ
    هر دامنی را با هر طرحی
    من
    شعبده‌بازی بازنشسته‌ام
    دیدن تو
    به وجدم آورده
    پشت شیشه‌های رفلکسی پنجره‌ات!
    “از تنگ بی ماهی”
    …………
    از کدام تنگ بی‌ماهی ؟
    شعبده‌باز‌ها باز نشسته نمی‌شوند
    سپاس
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.