.
.
.
مسافر از اتوبوس
پیاده شد
چه آسمان تمیزی
و امتداد خیابان غربت او را برد
.
.
.
سهراب سپهری، بابل بهار ۱۳۴۵
دیدگاه ها . «هزار و یک گرهی رودخانه»
دیدگاهها بسته شدهاند.
.
.
.
مسافر از اتوبوس
پیاده شد
چه آسمان تمیزی
و امتداد خیابان غربت او را برد
.
.
.
سهراب سپهری، بابل بهار ۱۳۴۵
دیدگاهها بسته شدهاند.
کدام خیابان بابل بود که این کرده با سهراب..
دچار
یعنی
عاشق
.
.
.
و فکر کن !
که چه تنهاست…
.
.
.
اگر که ماهی کوچک
دچار آبی دریای بی کران باشد
سلام افتخار نصیبم شد نمایشگاه کتاب امسال مجموعه ی شما را خریدم..
ساده و شیرین. ایام به کامتان
………………….
مهربانید
خوش حالم
سارا
شعری زیبایی است.
من همیشه عاشق شعرها و نقاشیهای سهراب هستم.
به منم یه سر بزنین
سارا سلام
همین،فقط خواستم سلام کنم.
من عاشق مسافر سهرابم و البته مجموعه من هنوز در سفرم او .
مرسی (:
پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند
و کبوتر های معصوم
از بلندی های برج سپید خود
به زمین می نگرند
صبح پس از چای
مانند پیانیستی کهنه کار گفتم
” باید امروز پیش از رفتن
کمی پیانو بزنم”
سلام خانم اردهالی شاعر
خواندمت
زیبا بود
با یک شعر به روزم و مشتاقانه منتظر
با احترام دعوتید.
………
سلام و سپاس از دعوت
سارا
سلام سارا ! خوبی …
دلمتنگ شعر های خوت هست.
دل تنگم .
همین امشب
همین حالا…
با سلام و درود و شعر…
ماهی که آب دید نپاید به خاکدان
//
ظاهراً تو گلوله ای هستی /در رکاب ِ تفنگ ِ مردی مست
هر کجای مسیر باشی باز /یک نفر توی ِ طالع ِ تو هست
——————————————————–//
مانیـــــــــــــــــــــــــــــــا به روز است
دکترم گفته حتمن باید نشانه ای داشته باشد
اما نمی دانم چرا
وقتی کلاهم را برعکس روی سرم می گذارم
کسی متوجه نمی شود بیمارم
—————————————————–//
“دیوانه وار در دلم می گفتم آه فرانچسکو! فرانچسکو! درست همانطور که بقیه می گویند آه خدا! خدا!……”
————————————————-//——
توی ِخواب دوچرخه می غلطید/ روی ِ برف ندیده اسکی شد
من که از اولش نفهمیدم / لحظه ای کِه شکسته شد چی شد؟
منتظر دیدار دوستان و نظرات گرانبهایشان هستم…………………………..
من مسافر هم عمریست که در خیابان غربت سرگردانم
غربت وجودم
امتداد خیابان غربت ها خیلی ها را برد… و من را هم برد… و چقدر دلتنگم…
بابل-بهار ۱۳۴۵
لحظه را شاعر ثبت میکند یا شاعر را لحظه ای