دیدگاه ها . «هزار و یک گره‌ی رودخانه»

  1. صبح پس از چای
    مانند پیانیستی کهنه کار گفتم
    ” باید امروز پیش از رفتن
    کمی پیانو بزنم”
    سلام خانم اردهالی شاعر
    خواندمت
    زیبا بود
    با یک شعر به روزم و مشتاقانه منتظر
    با احترام دعوتید.
    ………
    سلام و سپاس از دعوت
    سارا

  2. با سلام و درود و شعر…
    ماهی که آب دید نپاید به خاکدان
    //
    ظاهراً تو گلوله ای هستی /در رکاب ِ تفنگ ِ مردی مست
    هر کجای مسیر باشی باز /یک نفر توی ِ طالع ِ تو هست
    ——————————————————–//
    مانیـــــــــــــــــــــــــــــــا به روز است
    دکترم گفته حتمن باید نشانه ای داشته باشد
    اما نمی دانم چرا
    وقتی کلاهم را برعکس روی سرم می گذارم
    کسی متوجه نمی شود بیمارم
    —————————————————–//
    “دیوانه وار در دلم می گفتم آه فرانچسکو! فرانچسکو! درست همانطور که بقیه می گویند آه خدا! خدا!……”
    ————————————————-//——
    توی ِخواب دوچرخه می غلطید/ روی ِ برف ندیده اسکی شد
    من که از اولش نفهمیدم / لحظه ای کِه شکسته شد چی شد؟
    منتظر دیدار دوستان و نظرات گرانبهایشان هستم…………………………..

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.