سر را گرفته بودم
یعنی که در خمارم
گفت
ار چه در خماری
نی در خمار مایی ؟
گفتم
چو چرخ گردان
والله که بیقرارم
گفت
ار چه بیقراری
نی بیقرار مایی ؟
سود و زیان یکی دان چون در قمار مایی
اینجا دویی نباشد
این ما و تو چه باشد
این هر دو را یکی دان چون در شمار مایی
خاموش کن که دارد هر نکتهی تو جانی
مسپار جان به هر کس
چون جانسپار مایی
مولانا جلالالدین محمد بلخی
دیدگاه ها . «چون»
دیدگاهها بسته شدهاند.
والله که بی قرارم…
مرسی .. چه قشنگ بود
عجب بی نظیر اند سلیقه و نوشته هایت
ز شمع آموز
ای خواجه
میان گریه خندیدن
زچشم آموز
ای زیرک
به هنگام سکون ، رفتن…
(مولانا)
………..
به هنگام سکون رفتن
سارا