یک چیزی نوشته بودم، به دلم ننشست پس پاکش کردم.
گاهی نگفتن یک چیز خیلی باحال تر است.
×
یک رای گیری
اگر توکا نبود نمیدانستم به کی رای باید داد او در این دنیای مجازی بیش از هر چیز و هر کس خوب زندگی و بازی میکند.
چه جملهای !
×
“مو مو
تمام عمر منتظر دستانی بودم
تا مرا بغل بگیرد
لمس کند
دوستم داشته باشد…”
از الیاس علوی
×
عکس، مدل پیشنهادی من و سهند برای رفتن به کهکشانهای همسایه
دیدگاه ها . «کارتش روی میز است»
دیدگاهها بسته شدهاند.
… و تو و آن دختربچه اگر نبودید، سارا
چهارمین بازارچه غذا به نقع بیماران مبتلا به سرطان
زمان : ۲۱ الی ۲۴ آبان ۱۳۷۸ ساعت بازدید : ۱۱ الی ۲۰
مکان : خیابان ولیعصر ، پایین تر از چهار راه پارک وی ، مجموعه سپید
اطلاعات بیشتر: http://behnamcharity.org.ir/node/24
سلام سارا
طرح قشنگیه!
منم با خودتون میبرید؟
………………………..
حتمن!
اونجا معلوم نیست ماهش چطور باشه و مهتاب خوب داشته باشه !
سارا
آره موافقم..بعضی چیزا نگفتنش قشنگتره..فضاپیماتونم پرفکت هستش..از چه سوختی استفاده می کنید؟
…………………………..
توهم می زنیم بدون نیاز به کارت سوخت
سارا
سارای عزیز :
سلام
مثل این که شما با خودتان بی رحمتر از همه عمل می کنید.
من با کمک شما تازه خط وخطوط آن شعر دستم آمده بودنظر دادن را گذاشتم برای بعد.تا اولا دقیقتر و از سر حوصله کامنت بگذارم و مهمتر ازآن به خاطر آن لاین بودن شما غنیمت دل چسب پاسخ زیبایتان را به کامنت ها از دست ندهم.
ورود به فضای شعر شما آسان نیست.این مسئله به خاطر ویزگی های مدرن و پست مدرن شعر شماست.
ابهام در شعر های جدید جای ایهام را گرفته است.چنین تعلیقی اگر هنر نباشد ضعف هم نیست .با کمی دقت بیشتر در علامت گذاری های سجاوندی میشود بخش عمده ااز مشگل را حل کرد.اتفاقا آن شعر به نظر من اقلا چند تا حس زیپ شده را با هم ارائه کرده بود.
دلتنگی مادرانه برای حضور یک دختر بچه زیبا.
حسرتی خارج از فضا های عادی ملال و دلتنگی برای پیاده شدنشان.
ودر هم تنیدن عشق هوس وفضولیدر هیات مردی که مانند ژاور برای اجرای بی ملاحظه ی قانون آمده بود.
البته می دانید طبیعتا بعد از هرکار بزرگی مانند(دیدار)کمی سطح توقع هنر مند از خودش بالا تر می رود.
سفینه ای هم که با دست افزازکودکان نزدیک ترین همنشین پیغمبران ساخته ایدکمی مرا نگران میکند.
من از این سفینه ی فضایی بوی کشتی نوح می میشنوم و از خدا می خواهم جسارت وگستاخی مارا برما نگیردو باز ماندگان از آن را به آب وآتش عذاب وبلا گرفتار نکند.
شاد و کامیاب باشیدکه ـ شادی مجلسیان در قدم مقدم شماست ـ
“گاهی وقتها سرمایه بعضی آدمها حرفهایی است که برای نگفتن دارند.”
یادم نیست این جمله از کیه ؟ دیگه همین !!
سلام
دوست عزیز از پیام و لطف شما ممنونم.
از لحظه ی تشکیل ابر گر یخته ام …
به روزم
حرف هایی هست برای گفتن
که اگر گوشی نبود نمی گوییم
و حرفهایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سربه ابتذال گفتن فرود نمی آورد
حرف های خوب و بزرگ و ماورایی همین هایند
و سرمایه هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد
(علی شریعتی)
سلام… کامکنت شما را در سایتی درباره عاشورا دیدم و انتقادتان از لحن محاوره… بعضی وقتها از تعجب شکه می شوم. تمام زندگی ما با زبان محاوره اتفاق می افتد. از لحن صحبت کردن یک معلم با دانش آموزانش گرفته تا معاملات بزرگ اقتصادی تا زبان عاطفی و زبان سکس و زبان هنر سینما و تلویزیون و کلا تمام زندگی! ما به جای تلاش برای شاهنامه سرائی در دیالوگ هائی که نیازی به شاهنامه سرائی در آنها نیست باید فکری به حال سر و سامان دادن به وضعیت آشفته و غیر واقعی زبان ادبی هنری امروزمان کنیم. این سعی در پنهان کاری تا کجا پیش رفته… واقعیت ما محاوره است. زبان هنر امروز ربان محاوره است. اگر ما هم کمی هوشمند بودیم لحن محاوره و ادبی زبانمان مثل زبان بین المللی با هم آنچنان فرقی نداشت.