امید

پشت پنجره‌ها میله است
سینی غذا، بدون کارد با لیوانی کاغذی
همراه مردی چهار شانه تو می‌آید
سینی بر می‌گردد
اگر سه قرص آرامش بخش را نخورم
لبخندی صاف بر لب
پرستار هر روز
از پشتِ مرد چهار شانه حالم را می‌پرسد
برای بازرس ژاور گزارش می‌‌نویسد:
حالش خوب است
اقدام به خودکشی نکرده
پیشرفت می‌کند
نه برای شما:
در رمان بینوایان ویکتور هوگو، بازرس ژاور موظف به بستن درهای رحمت
به روی ژان والژان بود، وی مامور نمونه‌ی قانون است(متعهد و متخصص).

دیدگاه ها . «امید»

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.