شب طولانی

oublier1.jpg
دیر است
می‌نویسم
صدای پایش آرام از پله‌ها بالا می‌آید
مکث می‌کند کمی
در می‌زند
با احتیاط می‌پرسد
– شام خورده‌ای ؟
داستان می‌نویسم؟
شعر
یا خاطره؟
نمی‌دانم
نه صدای پایش می‌آید
نه کسی در می‌زند
و نه من شام خورده‌ام

با عشق

با جهان در آرامشم
با آرواره‌های کوسه، کتاب‌های درسی، عقرب‌ها
با سوء تفاهم
با مبلغین، زلزله، رنگین کمان
با سیب‌های ترش، حرف‌های تلخ و شیرین و کرم‌خورده
با دلتنگی، دودلی
در آرامشم
جهان رازی دارد
رازی ساده
با راز جهان در آرامشم

درمان

ای اجرام آسمانی
با من از تجربه‌هایتان سخن بگویید
دوباره دوره‌ی درمانش آغاز می‌شود
ای اجرام آسمانی
گیج است
نام کوچکم را فراموش کرده
بالا می‌آورد در آغوشم
می‌لرزد
به من متلاشی نشدن را
شناور بودن در مدار خود را
تحمل سنگینی را
ای اجرام آسمانی
با جدیت بیاموزید
من دو زانو و دست به سینه این جا نشسته‌ام

عشق

می‌گویی شعر عشق را بیان می‌کند
در قالب واژه‌ها
اما چه می‌ماند
در کلمات
و چه می‌زید در آن؟
غبار هجاها
اوزان در هم شکسته
دستور زبان
قافیه‌های بیهوده.
خلسه بر ویرانه‌ها، نونو ژودیس، برگردان: احمد پوری، چشمه: ۱۳۸۵