دیدگاه ها . «»

  1. تولدت بچه تازه تون مبارک (امیدوارم دوستان ممیز خیلی نامرادی نکرده باشن)
    امروز باد صبا (باد صبای مدرن: ایمیل، ایمیل تهرانر) چه خوش خبر بود.
    ……………
    به به از این باد صبا :)
    آن‌ها کار خودشان را می‌کنند . به هر حال
    سپاس
    سارا

  2. تبریک . هم به شما و هم به ما مخاطبین که مشتاق شعرهایی نظیر شعرهای شماییم. و چه طرح جلد زیبایی ، ادامه ی همان روباهی سفیدی ست که عاشق موسیقی بود ….
    ……………
    خیلی ممنونم
    خوش حالم که روباه را یادتان هست
    سپاس
    سارا

  3. سارای خوب، چشم همۀ ما روشن؛ شادباش صمیمانۀ مرا بپذیر، و باش و بنویس تا من و ما بخوانیم و بمانیم.
    خوشحالم روباهت همچنان عاشق موسیقی است. سایۀ روباه، واقعی‌ترش می‌کند و ما را نیز بیشتر به لایه‌های درونی روانمان می‌کشاند…جلد کتابت را دوست دارم.
    قدرگذار حضور ارجمندت هستم.
    با احترام و دوستی،
    ماندانا
    …………………………
    ماندانا جان عزیز
    این همه سال که با محبت مرا خواندی…
    ممنونم از نوشته‌ها و یادداشت‌هایت ه
    همیشه دل‌گرمم کردی همیشه دلنشین نوشتی و مرا امیدوار کردی
    خوش‌حالم و بسیار قدردان این بودنت
    با مهر و دوستی
    سارا

  4. سلام سارا خانم
    تبریک و خسته نباشید خدمتتون عرض می کنم
    من عاشق شعرای شماهستم!به همین خاطرتو خوابگاه خیلی از شعرای شمارو نوشتم زدم روپنجره کنار تختم.ولی دوستام خیلی انتقاد میکنن.من دیگه زورم بهشون نمیرسه.فقط میگم شمانمی فهمید؛همین ..
    …………….
    سلام
    خب حتمن یک حرفی دارند
    هر شعری را هر کسی یک جور می‌شنود.
    شاید آن‌ها شعر دیگری را دوست دارند… موسیقی دیگری را می‌خواهند.
    من هم گاهی چیزهایی گوش می‌دهم که هیچ کس حوصله‌ی شنیدنشان را ندارد.
    من ممنونم و خوش‌حالم که شعرم به گوش شما خوب است
    سپاس
    سارا

  5. هزاران تبریک و شادی و خوشی که بازتاب آفرینش ذهن خلاق و روح لطیف و عمیق ات را دوباره دیدم.
    به امید دوباره و دوباره هایی دیگر بانو جان
    ……………….
    معصومه‌ی نازنینم
    معصومه جان شفاف و عزیز
    یک دنیا سپاس از صدای خوبت
    سارا

  6. خیلی خوشحال شدم الان چند ساله کاراتو دنبال می کنم اما این اولین باره ک حس کردم باید کامنت بذارم
    ممنون ک هستی و می نویسی
    موفق باشی دختر :)
    ………..
    خیلی خیلی خوش حالم فرناز جان
    ممنونم از یادداشتت
    به امید روزهای درخشان برای شعر
    سارا

  7. پس از مدتی فرصتی دست داد که بروم انقلاب قدم بزنم و چای در خیابان ش بنوش م و از ویترین انتشارات مروارید داخل مغازه رو نگاه کنم
    بروم تو و بپرسم :بیگانه می خندد خانوم اردهالی
    از اینکه کنار شومینه نوشته و کتاب کسی را می خوانم که اینجا روزی به من لبخند زده حس خوب و گرمی به من دست می دهد…
    :)
    …………
    فکر کنید من چقدر خوش حال و مغرور می‌شوم
    :)
    سپاس بسیار
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.