بیماری

پیرزنی شوم
آلزایمر بگیرم
زنگ بزنم
انگار
پسرم هستی
بگویم
چقدر
دلم
برایت تنگ است
.
.
.
۲۵ فرودرین ۱۳۹۰
سارا محمدی اردهالی

25 دیدگاه دربارهٔ «بیماری»

  1. کلک ـ دلچسبی بود
    :)
    چند وقت پیش که در شهر کتاب ـ شهر ـ خودمان یعنی ساری میان کتاب ها چشمم به کتابی افتاد که نام شما به عنوان نویسنده روی آن بود حس ـ خیلی خوبی بهم دست داد … اینجا فقط به شکل های رنگی نگاه میکردم
    شعر میخواندم گوش میکردم و میرفتم … و اصلن خبر از کتابتان نداشتم
    همه اینها را گفتم که بگویم از دیدن نامتان خوشحال شدم خیلی :)
    …………………………..
    چه حس خوبی
    سپاس گزارم
    سارا

  2. پیرزنی هستم مبتلا به آلزایمر وهرکار میکنم شماره اش را بیاد نمی آورم تا به او بگویم چقدر دلتنگش هستم…..
    ………….
    باید بزرگ با ماژیک رو یخچال بنویسی این چیزا رو
    کی یادش می مونه
    سپاس
    سارا

  3. فقط بگویم دلم برات تنگ شده
    فقط بگویم بعد از چند سال دوریت هنوز دوستت دارم …..
    سارا واقعا ممنون طوفان زیبایی در درونم به وجود آوردی دوست عزیز .
    ……………
    دل مرا چه گرم می کنید
    دهانم از کلمه تهی می شود
    سپاس گزارم
    سارا

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.