دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمش
گر چه گذشت عمر من
باز به سر بگیرمش
درد دلم بتر شده
چهرهی من چو زر شده
گر چه جگر شدم چه شد؟
هر چه بتر شدم چه شد؟
زیر و زبر شدم چه شد؟
زیر و زبر بگیرمش
خواب شدهست نرگسش
زود در آیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش
راه سفر بگیرمش
.
.
.
نوروزمان پیروز
هر روزشان دیریم دام دام
سارا محمدی اردهالی
* عکس هم شاترش در آخرین آفتاب این سال هشتاد و نه زده شده است.
25 دیدگاه دربارهٔ «خوابم میآید خیلی»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سال نوت میارک :)
sale no mobarak. nakhabia!!!
فوق العاده سارای عزیز مثله همیشه
نوروزهای تو هم مبارک
دوست دارم اینجا لینک شم
مرسی:)
خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
سارا خانوم جان ، نوروزت خجسته ، شاد و خرم باشی همیشه
عید آمد و عید آمد
یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد
…
خورشید درخشان شد
معشوقه بسامان شد
غمخواره یاران شد
عالم شکرستان شد
ابلیس مسلمان شد
کفرش همه ایمان شد
ابرش شکرافشان شد
آن ماه چو تابان شد
با نای درافغان شد
آن سلسله جنبان شد
هر گوشه چو میدان شد
اشخاص همه جان شد
تبریز خراسان شد
اندیشه پریشان شد
…
عیدانه فراوان شد
تا بود، چنین بودی
تا باد ،چنین بادا
فغان
که در پسِ پاسخ و لبخند
دل خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستانها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست.
_______________
مهربان من درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و ازادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی ارزومندم.
سلام
به بهانه ی دهه ی هشتاد – کلی حرف و البته شعر بروزم
چشم براهیم عزیز
سال نو هم مبارک
چه روباه باهوشی، و هم نازک و دوست داشتنی.. مثل خودت!
خوب باشی همیشه، روزهات پر برکت.
سال نو مبارک
سلام سارای آینه
سال نو مبارک …
من امسال یه بشقاب دیگه کمتر گذاشتم
حافظ هم نبود که ببینم امسال چطور میشه احوالم …
چقدر قصه خوردم از …
صاحبا عید بر تو خرم باد . . . کل گیتی تو را مسلم باد
تا کم بیش در شمار آید . . . دولتت بیش و دشمنت کم باد
تبادل لینک با چنین وبسایت قوی و پر مغزی مطمئنا موجبات مسرت و افتخار بنده خواهد بود!
به من سر بزن و نظرتو در این مورد با من در میون بذار!
ba omid sale por az balandge va peroze
سلام سال نو مبارک سارای عزیز:)
امیدوارم سال خوبی داشته باشی:)
شعر زیبایی ست:)
کاش یه شعر هم واسه اونایی که دیگه عید در کنارمون نیستن میذاشتی:(
سلام عزیز… من هم تازهام سرانجام…
تازه باشی و نویسا، در سال تازه!
سلام..
سال نو مبارک..
بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس،
ور پایبندی همچو من، فریاد می خوان از قفس
مبارک باشد بر شما
خیلی جالب و خواندنی است. همیشه از خواندن شعرهایتان لذت می برم. شاد باشید و پیروز.
سارای عزیزم
خیلی سال است اینجا می آیم.
هرروز برایم عزیز تر می شوی.
سال خوبی را برایت آرزو می کنم.
سال نو مبارک عکس که خیلی خوب شده و با دیریم دام دام هم خیلی موافقم امیدوارم سال جدید برای شما هم سال خوبی باشه با شعرهای ناب تر
بهار آمد گل و نسرین نیاورد / نسیمی بوی فروردین نیاورد فر نیست
پرستو امد و از گل خبر نیست
چرا گل با پرستو همس
عید شما مبارک
سال نوت با کمی و بیشتر تأخیر مبارک سارای نازنینم :)
…………..
شاد شاد باشی تبسم جان
سارا
گر چه جگر شدم چه شد؟
عجب! جیگر هم شده مولانا و ما خبر نداشتیم. لابد این هم از پاکسازی های قاضی شرع دیوان کبیر جناب فروزانفر است که جماعت ادب دوسن پرشیا از الفاظ ظاله دور نگه دارد. اشتباه به عرض رسانده اند جگر نشانندگان بی جگر در این شعر.
…………….
هیچ متوجه نشدم
سارا
معذرت به خاطر نامفهوم بودن کامنت قبلی.
ببینید: نمی دانم این واژه ی بی ربط «جگر» در کدام تصحیح دیوان مولانا آورده شده است. به هر حال متنی که ما امروزه از خیر سر امثال فروزانفر در اختیار داریم فقط مایه ی شرم و تاسف است. اغلاط آشکاری که این علامه گان کندذهن به دیوان کبیر تحمیل کرده اند آنقدر بی شمار است که رسیدن به یک خوانش درست بعضن دشوار می نماید.
گر چه جگر شدم چه شد؟
چه مفهومی می توان برای این مصرع متصور شد؟
نزدیکترین کلمه ای که می توان به جای این جگر ناساز آورد« کمر» است که در ادبیات قدیم و محاوره ی لهجه های قدیمی امروز کاربرد دارد.
کمر شدن چند معنا دارد که باید دید کدام بیشتر به فضای کلی متن سازگار است.
کمر شدن: در لغتنامه دهخدا اینطور آمده است: کمر مانند کلاه علامت منصب و مقام بوده است و بی کمر کنایه از فاقد منصب و مقام است.
در اینجا کمر شدن یعنی اینکه کمر از دست دادن.
کمر شدن: در محاوره اگر مصرع را اینطور بخوانیم: گر ز کمر شدم چه شد، معنی می دهد. کمر به مفهوم بلندی و ارتفاع و اینجا از بلندی و رفعت افتادن.
کمری شدن حتی می تواند مورد نظر باشد. کمری شدن به معنای سستی و ناتوانی حاصل از پیری و کهنسالی در مفهوم جنسی آن. که این تعبیر نیز با توجه به اشارات مولانا در ابیات نخستین می تواند محتمل باشد.
با تشکر
…………….
سپاس گزارم از توضیح
این ابیات از روی غزلیات شمس تبریز به گزینش شفیعی کدکنی انتخاب شده است ,و در توضیح آمده: اگر چند جگرم از میان رفت اما چه شد؟
سارا
سپاس به خاطر توضیح..
اما توضیح کدکنی چندان اقناع کننده نیست. من در ادبیات قدیم عبارت مشابهی نیافته ام که جگر شدن یا جگر از میان رفتن آمده باشد. جگر معمولن می سوزد یا خونین می شود، از میان نمی رود. شاید بهتر بود که می گفتند: خون به جگر شدم چه شد؟
به هر حال متاسفانه دیوان مولانا در گذر زمان دچار دستخوردگی هایی شده که نگرشی عمیق و همه جانبه می خواهد.
سپاس
……………
من برایم عجیب نیست جگر از میان رفتن و نگرش عمیق نیز
سپاس
سارا