به حافظ موسوی
محلهی ما بدنام شده
پر از دزد و قاتل و حاکم
اینجا چاقوکشی و برادرکشی رسم است
خیابان سن میشل پاریس هم خانه اجاره کنیم
بچهی همین محلیم
بچهی خاورمیانه
با تنی که جای چاقو رویش مانده
با چشمهایی ترسیده و افسرده
۱۹ شهریور ۸۸
سارا محمدی اردهالی
14 دیدگاه دربارهٔ «سرزمین خلیفهها»
دیدگاهها بسته شدهاند.
خوبه …
ترکیبِ ترسیده و افسرده با این ۲ ( هِ ) در بیان دلچسب نبود اما گوبای چشمانمان بود چه جور هم!.
اگر شد که سر بزنید با یک شعر به روزم.
راستی ممکن است کتاب شما در مشهد هم فروش رود. شیراز که نشد شاید مشهد پیدایش کنم.
بیانیه جمعی از وبلاگنویسان فارسی زبان در اعتراض به وقایع اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را در صورت تمایل با نام حقیقی خود و ثبت وبلاگ یا سایت شخصی امضاء کنید. تنها نام کسانی ثبت میشود که دارای وبلاگ یا سایت شخصی هستند و با نام حقیقی خود آن را اداره میکنند. لطفاً این خبر را به تمامی بلاگرها اطلاع رسانی کنید.
برای امضا به این سایت مراجعه کنید:
http://greek.blogfa.com
دلم می گیرد اینروزها که همه مرافرزند ناخلف خاورمیانه می دانند.
.
.
دلم گرفت از خوندن این شعر…
راستی سلام منو به آقای حافظ موسوی برسونید ..هنوز هم کتاب سطرهای پنهانی راکه در نمایشگاه از خودشون گرفتم دوست دارم …..
با احترام فراوان
ا.ف.س.ا.ن.ه
سلام. عمیق بود و پر از حرف.به من هم سر بزنید
ای سوگوار سبز بهار
این جامه ی سیاه معلق را
چگونه پیوندی است
با سرزمین من؟
ثقل زمین کجاست؟
من در کجای جهان ایستاده ام؟
با باری زفریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من
من در کجای جهان ایستاده ام
دلم میخواست می تونستم قشنگ بنویسم مثل شما مثل خیلی ها که قشنگ می نویسن ولی خوب نمیتونم ، نتونستم ، وقتی نمیتونی باید در به در این صفحه و اون صفحه بشی تا شاید یه نفر یه روزی یه جایی یه حسی مثل حس تو داشته و یه چیزی نوشته که خیلی هم قشنگه حالا گیریم پیدا کنی یا نکنی! مثل خونه به دوشیه ، مثل شهر به شهر گشتنه ، مثل خواستن و گشتن و پیدا نکردنه ، خوش به حالت سارا ، خوش به حالش ، خوش به حال همه اونایی که میتونن
خیابان سن میشل پاریس هم خانه اجاره کنیم
بچهی همین محلیم
انگار چشم ها یم برایم مجسم شد با این تفاوت که چشمهای غمگین و پر از اشکم عمیق ترین احساس ها را در خود داشت…
شعرات خیلی قشنگه. مخصوصا شعر آخرت
خیلی وقته لینک شدی ولی وبلاگت خیلی دیر بالا میاد. فقط یکی دوبار خوندمت! یه فکری به حالش بکن
با درود!
چشم چپ یک قصیده ی جاری ست * بغض من مثل زخم تو کاری ست
با یک غزل به روزم و منتظر گذر و نظرت.
سارای گلم، نازنینم…
خجالت میکشم حتا حالت رو بپرسم!
همیشه به یادت هستم عزیز دلم.
تا فرصت دیدار…
……………………
تبسم جان
هر جا هستی خوب و آرام باشی
چقدر خوش حالم کردی
سپاس
سارا
آری، باز هم بچه همین جاییم
بچه های زخم خورده خلیج فارس یا بهتر است بگویم خلیج عرب؟!
بچه های افسرده همین کوچه های باریک و خانه های تنگیم
ما زنده ایم به عبور آرام آب از جوبارهای تنگ تهران
ما بچه های همین خاکیم
داشتم دنبال یه شعرموسوی می گشتم که اتفاقی وارد این بلاگ شدم و این شعر رو خودم ، گفتم اگه نگم عالی بود نامردیه !
…………………………………………
خیلی مهربانید
سارا