برایت
دلتنگی عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب
هیچ جا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم می افتد
کتایون ریزخراتی
بلندی های بادگیر روزنوشت های کتایون ریزخراتی
دیدگاه ها . «بلندی های بادگیر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
برایت
دلتنگی عصر پاییز را می فرستم
مثل کلاغ های دم غروب
هیچ جا نیستم
فقط گاهی
یکی از پرهایم می افتد
کتایون ریزخراتی
بلندی های بادگیر روزنوشت های کتایون ریزخراتی
دیدگاهها بسته شدهاند.
تست می کنیم به سلامتی.
…
سلام :
انتخاب خوبی بود ولی مشتاقان پاگرد به شعر های خودتان دل بسته ترند.
یک تبسم
یک لبخند
برایم یک شعر زیبا بفرست…
اینقدر اندوه … چرا
انگار با چیزی که در این سفر پیدا کردی
خیلی غریبه ای…
گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانه کن
با جیک جیک مستانت خانه را پر ترانه کن…
اناری باشی مهربان…
سارا
من قالب بلاگ رو با کد میبینم!
چرا؟
روزی آگه شوی از حال دل من صیاد
که درون قفسم نیست بجز مشت پری …
باید رفت… نه ؟ بوی هجرت میآید… این آهنگ هم که دارد ما را با خودش می برد خانم!!!
حس بال داشتن
حس پریدن
یک شب ِ آغاز داشت
میان دو کتفم احساس خارشی
هرچند آزار دهنده شروع شد
دکتر ها از من امید را دور کردند
داشتم بال در می آوردم
لذت پرواز
به سختی نگه داشتن بالها
می ارزد