کامپیوتر را خاموش می کنم
چراغ را خاموش می کنم
شب اما
بی آن که کم و زیاد شود
تا صبح روشن است
دیدگاه ها . «می گذرد»
دیدگاهها بسته شدهاند.
کامپیوتر را خاموش می کنم
چراغ را خاموش می کنم
شب اما
بی آن که کم و زیاد شود
تا صبح روشن است
دیدگاهها بسته شدهاند.
…
.
.
شعر سکوت می سرایی
مثل ایستادن در پیچ جاده توی غروب پاییز
تنهای تنها پیاده
سکوت محض
حتی یک پرنده
شعر سکوت و تنهایی
.
.
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
بچه که بودم
شب که می اومد باهم می خوابیدیم
ولی صبح قبل از اینکه من بیدار بشم اون رفته بود
و من دوست داشتم موقع رفتن شب
باهاش خداحافظی کنم
حالا مامان بزور بیدارم می کنه که :
پاشو دیر شد داره میره قضا شد
اووووه آخه مامان جون من که دیگه بچه نیستم
و این قصه هر روز منه !!!
جقدر حرفهای این وبلاگ نو و عمیقن! هنوز بعد از این همه سال احساسی که از اومدن تو این وبلاگ بهم دست میده مثل موسیقی متن این وبلاگ که اتفاقی باش برخورد کردم : http://eshgvamargh.persianblog.ir/
مرسی- لذت بردم
سلام خسته نباشید :
دوباره افتاده اید روی ریلی که معنا می آورد و دل می برد.
سربلند وپیروز باشید.