مادر بزرگ
شاتوتهای حیاط رسیدهاند
منتظر تو هستند
در این گرما
همهی ما را گذاشتی
رفتی زیر خاک چرا
10 دیدگاه دربارهٔ «شربت سکنجبین»
دیدگاهها بسته شدهاند.
مادر بزرگ
شاتوتهای حیاط رسیدهاند
منتظر تو هستند
در این گرما
همهی ما را گذاشتی
رفتی زیر خاک چرا
دیدگاهها بسته شدهاند.
هوووم… دلم برای مادربزرگم تنگ شد :(
مادربزرگم میگه :
از وقتی بابابزرگت رفته زیر خاک
من هم زیر خاکم …
شایان
صحرای رز
هنوز یادمه اون صندوقچه ی قدیمیش و خنز پنزرهایی که بوی گل اطلسی میداد
یادمه شب اول عید با مامانم می رفتیم پیشش و اون از توی همون صندوفچه برام خوراکیهای عجیبی میاورد که من هیچ کجای دیگه مثلش رو ندیده بودم
یادمه وقتی رفت درخت گیلاس و انار توی حیاط تازه شکوفه کرده بودن
…
شربت سکنجبین رو دوست دارم… اما مادربزرگ را بیشتر…
سلام خانم محمدی
با اجازه شما
و با الهام از شعر اردیبهشت تهران
چیزی نوشتم که خوشحال میشوم نظرتان را بدانم.
آدرس:
http://oghde.blogfa.com/post-7.aspx
قلبی که نمیزند ممکن است باز هم بشکند؟
بیا رفتنیشیم
حرف نگفتنیشیم
بیا از این دنیای رنگی
یهو خاکستریشیم
توی بازی کلاغ پر
ما شدیم گنجشک پر پر
توی گرگم به هوا
ما شدیم سکوت برهها
بزن تا زخم، چرک و خون
تا تیغ و رگ و چاقو
بزن تا مرگ زالو
تا نگاه گوزن و آهو
بزن تا کنج میز بلوط
بزن تا کر بشن قوم لوت
زیبا و صمیمی و البته ماندگار
کمی انگار کن نیستم.نیستی.نیستیم…صرف این فعل را انگار کن بلدی
بعد از مدتها به دلتنگی
برای ازدست رفته ها گریستم…
بعد از مدتها
.
.
از سارا
قدردانی میکنم