عشق

می‌گویی شعر عشق را بیان می‌کند
در قالب واژه‌ها
اما چه می‌ماند
در کلمات
و چه می‌زید در آن؟
غبار هجاها
اوزان در هم شکسته
دستور زبان
قافیه‌های بیهوده.
خلسه بر ویرانه‌ها، نونو ژودیس، برگردان: احمد پوری، چشمه: ۱۳۸۵

دیدگاه ها . «عشق»

  1. شعر کانون تجمیع همه لذات شناخته و ناشناخته است . چیزی چون ذائقه مکتوب یا لامسه مکتوب و یا …
    شعر ظرفی است که خاطره ها را در أن میریزیم.صندوقچه اسرار با قفلی جادویی که به هزاران کلید پا می رهد.
    شاد باش

  2. سلام .. در نوشته ات لذت کوچکی یافتم و زیبا بود نوشتتون در سبک خودش .. و با آن مدتی را سپری کردم .. امیدوارم که تو هم در نوشته های وبلاگ منم این لذت را بیابی..
    (شما هم اگه دوست داشتی به کویر دل ما هم سری بزن .. خوشحال میشویم از دیدن رد پایت بر روی ریگهای بیابانیم …)
    امیدوارم که باز هم شاهد نوشته ای دیگر از شما باشم …[kooli]
    ——
    با گذاشتن لینکم چطو ر ..؟
    موافق اگر بودی و از کویرکده ی دلم خوشت خوشت اومد خوشحالتر میشم اگه رد پایی از من در …. تو بماند یادگار ..
    —————————-
    یه گروه هم هست که من و جمعی از دوستان اونجا جمع شدیم به نوعی با هم در ارتباطیم به نام پابرهنگان ..
    آدرسش اینه ..>
    http://groups.yahoo.com/group/paberehnegan
    خوشحال میشم که آنجا هم ببینیم شما را

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.