چمدانی که
دوست داشتی بلندش کنی
که سنگینتر شده
که در آن لباس خواب نیست
میبرم راه آهن
مثل همیشه کنار پنجره خواهم نشست
تو چه
آیا هنوز به لکومتیورانها حسودی میکنی؟
دیدگاه ها . «چمدان سنگینتر»
دیدگاهها بسته شدهاند.
چمدانی که
دوست داشتی بلندش کنی
که سنگینتر شده
که در آن لباس خواب نیست
میبرم راه آهن
مثل همیشه کنار پنجره خواهم نشست
تو چه
آیا هنوز به لکومتیورانها حسودی میکنی؟
دیدگاهها بسته شدهاند.
چمدان……سفر……رفتن وخیلی دیر برگشتن……
سلام سارا جان
از بعضی شعرات واقعا لذت می برم
می تونم با درج اسم شما اونا رو توی وبلاگم بزارم ؟
منتظر ایمیل شما هستم.
پیروز باشید .
کاش جمدان کودکی ام جای بیشتری داشت !
سلام سارا:
روح آزادی داری. یایی آماده پیمودن راه های پیش رو و چشمی سرشار از امید واعتماد به آینده ای که قطعا از آن تست.موفق باشی.
دختر بازم عاشق شدی؟
یا کسی بهت تنه زده ؟
یا دست؟
.
یا کسی بهت دست نزده؟
اون احمق کی بوده که بتونه در مقابل تو مقاومت کنه؟
.
خوشهال شو ، قور نزدم.
یعنی بعد از این همه بد خط نوشتن این یکی کمی بهت نزدیک بود.
دختر بازم عاشق شدی؟
یا کسی بهت تنه زده ؟
یا دست؟
.
یا کسی بهت دست نزده؟
اون احمق کی بوده که بتونه در مقابل تو مقاومت کنه؟
.
خوشهال شو ، قور نزدم.
یعنی بعد از این همه بد خط نوشتن این یکی کمی بهت نزدیک بود.
سلام سارا
چند بار گفتم کتاب چاپ کن؟
چند بار بگویم کتاب چاپ کن؟
نمی دانم چرا، می دانم اوضاع از چه قرار است و ما کجا هستیم. ولی دوست دارم شعرهایت در یک کتاب قطع پالتویی دستم باشد تا اینجا و گذری بخوانم.
(پرینت در برگ آ چهار حال نمی دهد!!!!)
خوش باشی
اوهوم
سلام
همش
تکرار
تکرار
تکرار
.
.
.
مرگ
مرگ
مرگ