هنگام عشق بازی
پر از دل شوره
پر از شورم
رازهای تنش را با دلدادگی کشف میکنم
در سپیدیی اقیانوسوارش
حیران و شرمگین
پیش میروم
میترسم
نکند خوب نازش را نکشم
نکند قهر کند
می ترسم
نکند عقیم باشم
نکند خوب ارضا نکنم تن کاغذ را
دلم بچه میخواهد
جنینی چونان سنگین
که ماههای آخر
کمرم را بشکند
نفسم را بند آورد
کودکی با زیباییی تکان دهنده
دیدگاه ها . «خواست»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام
باز هم مثل همیشه
زیبا و دلنشین
خسته نباشی
…
دیوانه
دیوانه …
تکان دهنده بود دقیقاً مثل امروز غروب . . .
چند وقت است که شعرت تغییر کرده باید شاعری را متولد کنی در درون خود
باید جهانی شدن را ادامه دهی …
شهر سپید شده
و شعر تو سپیدتر از این پنجنشنبه زمستانی
قابل تحسینه!
اما وحشتآور…
عاقبت سپیدی اش با رویایی گره خورد..
زنانه گی شعرت بدجوری نشسته توی روح خواننده …
کودکت متولد شد به این زیبایی.و تو تن کاغذ را خوب ارضا کردی
تو خواستی پس شد…
تو توانستی پس …شد
تو میدانستی…شد
شد پس خواستن
دار داد میزند درد را پرانده ای
موقتی است
درد اما
باز می گردد
می گردد
دار می زند
درد داری
داد نیست
دار بیداد می کند
* قوی تر می توانست تمام شود
کشنده تر
چرا یک دفعه اسب سرکشت را مهار می کنی؟
چرا ناگهان گلوی عقابت در مشت می فشاری؟
بگذار بدرد شکاری که حق اوست ، سارا !
سلام خانم محمدی ..جالب بود مخصوصا این قسمت شعر …می ترسم
نکند عقیم باشم
نکند خوب ارضا نکنم تن کاغذ را
…با یک مطلب و یک شعر پساساختار دیجیتال به روزم …ومنتظر شما
سلام سارا جون چطور با شما بیشتر آشنا شیم؟
معشوقه چون نقاب زرخ برنمی کشد
هرکس حکایتی به تصور چرا کنند؟
سلام.با شعری از برتولت برشت به روزم و خواهان حضور تو دوست عزیز.
این اروتیک جوشنده از دهان شاعر خوب نشسته بر خطوط مهربان متن…
اما سارا
زیبایی ی شعر تکان می دهد
اما کودک؟
کودک مرا به آن حال نمی رساند که سرگردان سر از سرزمینی دیگر درآورم
بروم نوک قله و عربده بکشم
برقصم
نمی دانم
قشنگ است ولی وسواس و دوباره خوانی آثارت را قبل انتشار از دست نده.موفق باشی
…
اما باز هم ُ
بیشتر و بیشتر باید
خیلی بیشتر
بخوانش !
این شعرت را خیلی دوست داشتم.بار زنانه معنایی شعرت کشش داشت.
این دفعه خوشم نیومد نمیدانم چرا…
اما عالی هستی!
جز سه خط آخرش همه ش قشنگه . سلام سارا جان
دلم آینه را میخواهد . تو که همیشه بی نظیری . شعرت را در بزرگداشت اخوان ثالث نقد کردیم . میتوانم برایت نام ببرم چه کسانی مات مونده بودند .
سارا : کدام شعر ؟
سلام
خیلی زیبا بود
نقد
را براساس کدام آیین نامه وزارت ارشادی
سانسور میکنی!!
آینه را از همان جیوه و شیشه بودنش دنبال
میکنم حتی بعد از اینکه اومدم اینور دنیا با ۱۲ ساعت اختلاف، گرد غربت و با نبشته های پاگرد میگرفتم ولی حق نیست از مدعیان نور که ساعت شماطه دار رو به گواه بگیرند.
سارا : خواهش می کنم داد نزنید.
هر چیزی در حد داد باشد پاک می شود. تشخیص این با کسی است که گوشش صداهای آرام را می شنود.
جا زیاد است برای داد و بیداد.
بدون بحث .
سلام
با سپیدکی بنام تاکسی بروزم…و منتظر
و یک چیز دیگر…یک چیز دیگر…
حس می کنم که سارا از «مادربزرگ» به اینطرف سطحی شده است.انگار طبق وظیفه ای کارمند وار اوراقی را سیاه کرده است!!!
اینرا با توجه به شعرهای سترگی می گویم که قبل تر از سارا خوانده ام.شعرهایی که ذهنم را مدت ها به چالش کشیده اند.مثل آن شعر«نامه از شیراز»«شب به خیر حسنیه»«حوادث»«خوابم ببر»«زیباترین برگ» و چند تایی دیگر …
اینها را گفتم تا بگویم:سارا
گزیده تر عمل کن.
در بزرگداشت اخوان که همراه با شب شعر بود پرونده شماره ۳۴۲ را خوندم و در موردش حرف زدیم. . همه مونده بودن . آدرس اینجا رو به خیلی ها دادم . با کلی تعریف از اینجا . کاش آینه هم بود …
خیلی دوست دارم این شعرت رو، سارا…
عالی بود
من بچه می خواهم بچه ای زیبا و تکان دهنده
سارا
این بچه های من زیبا و تکان دهنده بوده اند بیا بخون : شرقی ترین سجود _ تار و پود _ فوران نفرت _ مبهم ترین قامت تاریخ و…
سارا
شعرهایت را زیاد می خوانم زیاد
و
زیاد حال می کنم با آنها زیاد
شعرهایت از دل و ذهن من جاری می شود انگار
سارا
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم شاعر این سطور را
اگر ممکنه جواب منو بدید
اگر ایران هستید اجازه بدید همو ببینیم
شما بنویسید ، باز هم بنویسید و بنویسید
باید سارا بود تا فهمد این خط و خول های سیاه تو این صفهات سفید چی میگن
من ۳۰ ساله ام و شاید اون پیچ و خم های این سال ها رو من هم چشیده باشم
باید سارا بود تا…
من همیشه می خونم ولی بعض وقتا مجبور میشم بنویسم
ممنون از فیلترینگ تون
نوشته صریح نقد صریح هم داره
اگر میخواین حرف تازهای توی حرف تازه نباشه این رو بگین
چشمم وزیر آبی پیراهن تو را/حوض در آستانه ی سر رفتن تو را/سلول های پوست من نقشه می کشند/ از شاخه های باکرگی چیدن تو را / به ثروت شیوخ عرب می توان فروخت / در بدترین لباس جهان مانکن تو را / شوقم زبانه می کشد و باز می کند / شش دکمه ی مزاحم پیراهن تو را/ انگشت من که لب لطیف نوازش است/ بگذار رودخانه شود گردن تو را/تا ماهیان تشنه لبانم رها شوند/ امواج پر تلاطم بوسیدن تو را/ حال نفس نفس نفسم ذوب میکند / قطره به قطره برف سپید تن تو را/ با ذره ذره بدنم درک میکنم / معنای پر حرارت زن بودن تو را/شب ای شب قشنگ هم آغوشیم . خدا/از روی خانه ام نکشد دامن تو را ((مهدی فرجی))
SALAM SARA KHANOOM
MAN KAMRANA M.AHLE SHER NABODAM AMA MODATIE K SHER KHON SHODAM AZ SHON LEZZAT BORDAM
AHLE TAMALOGH NISTM VA INKE AGE PESAR BODID HAM MIGOFTAM SHOMA YE SHAERE MOSALLAT VA MAHER HASTIN.OMID VARAM YE ROOZ BETONAM EHSASATAM O INTOR BA GHODRAT VA VAZEH DAR GHALEBE SHER BAYAN KONAM.MAMNOON MISHAM AGE BARAM PAYAM BEZARIN.HAPPY NEW YEAR.MONTAZERAM.BYE.
………………………………..
شاد باشین و سپاس از مهربانی و توجه تان
سارا
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
با تشکر از حسن سلیقه Mr. Preisner