مردِ کارگری که در اتاقکِ آلومینیومی، بر تختِ آهنی، کنارِ پله برقیی پل ِعابرِ بزرگراه میخوابد، از من پرسید:
” کسی که روی پل مزاحم شما نشد؟ ” ، گفتم خیر. کلاهش را برداشت، چشمانِ آبیاش در صورت حسابی
سوختهاش میدرخشید، لبخند زد و گفت: ” حسابی کتک خوردند، جوانهای بیشخصیت”
12 دیدگاه دربارهٔ «Pause»
دیدگاهها بسته شدهاند.
خب هر کی مزاحمت ایجاد میکنه حتماْ حقشه هر بلایی سرش بیاد … بگذریم … دوست ندارم بپرسم تو با اونایی که جوانان بی شخصیت رو زدن موافقی یا نه … چون شاید همونایی باشن که جوانان باشخصیت رو هم میزنن؟(!) عوضش میپرسم این پنه لوپه کروز سانچزه؟!
همیشه از خودم می پرسم آیا راه دیگری وجود نداشت؟
دمش گرم و سرش خوش باد!
باز هم بگین تصدی گری دولت زیاده! دیگه برقراری امنیت رو هم انداختند بر عهده جامعه مدنی ؛)
یک مزاحم روی پل!
یاد آن مردی افتادم که لواسون روی پل جلوی ما را گرفت، مرد دیگری که شاهد صحنه بود سر زمینش روی تخت دراز کشیده بود و به ما اشاره کرد : بندازینش توی رودخانه!
امیدوارم همیشه شاد وشیرین وشکلاتى باشید
ازین عکس خیلی خوشم اومد…
ولی این نوشته دقیقا نمی دونم چه معنی ای میده…
راستی نمی دونم گفتم یا نه…ولی بهت لینکیدم…
باز سر می زنم…
مطالبت همیشه جذابه
ولی شما حتی یه سر کوچولو به آیینه ی من نمی زنی
بعضی وقتها روانشناسیو روانکاوی پرده ازشباهت عظیم بین خلاف کاران ومبارزان باآنها برمیدارد.واقعیت این است که مشکل اساسی جامعه عدم تعریف رابطه ای صحیح ومنطقی بین دوجنس است.کتک زدن وگرفتن وبستن هم شاید برای کوتاه مدت ضروری ومفید باشد ولی گرهی ازکار فروبسته آینده نمی گشاید.باور کنید غیرت زیاد بی غیرتی می آورد.فشار فقط باعث کتمان وزیر زمینی شدن فساد وناهنجاری میشود در هر حال از متن زیبایت متشکرم.
سلام
جای تبریک داره شعراتون واقعا زیبان
در پی سفر خاتمی به آمریکا و جنجالی که در ایران برپا شد
نامه ای نوشتم خودمونی
از طرف جوونای مشتاق
به خاتمی برای حمایت او
در صورت تایید این قدم شما هم میتوانید نامه را امضا نمایید
پایین پل منتظر تاکسی بودم.داشت شب می شد.صدای جیغ یه دختر روی پل…دویدم بالا.پسری دختره رو خوابونده بود و ملچ ملچ می بوسید.منو دید .مثل برق بلند شد و گریخت.رو پله های پایینی گرفتمش.گریست.گفت:آقا به خدا مُردم …دیگه داشتم دیوونه می شدم.آسمون که به زمین نیومد٬ اومد؟
……..
چه می شود گفت؟