«عزیزترینم»

تو زیباترین بودی

چه هنگام مرگ

چه پس از مرگ

در دیدارهای شبانه‌مان

.

سال‌های زندگی خودم و مرگ تو را

با هم جمع می‌کنم

دیگر در پنجاه‌سالگی من

همه‌چیز ممکن است

.

باید مراقب باشم

آن‌ها می‌گردند

مرا از روی مهره‌های کمرت

شناسایی می‌کنند

دختری نحیف و ترد

.

دزدان دریایی با خنجرهای مانده‌در‌سینه

زنان مو‌وزوزی با جواهراتی گندیده

گرد من جمع می‌شوند

خوب نگاهم می‌کنند

نام کوچک تو را می‌گویند

لیوان‌هایشان را پر می‌کنند

باز با آب‌وتاب

خبر مرگ تو را به من می‌دهند

منفجر می‌شوند از خنده

حلقه در انگشتانم می‌سوزد

جاشوهای مست در عرشه می‌خندند

سکان رها شده

.

من تور بلند لباسم را جمع می‌کنم

هیچ‌کس در پنجاه‌سالگی تو

از بی‌رحم بودن با من پشیمان نمی‌شود

.

تو دستان مرا

از موهای مجعد مشکی‌ات بیرون می‌کشی

تکانم می‌دهی

دستانم دور کمرت می‌پیچند

تکانم می‌دهی

.

بس که می‌نویسی

همه‌چیز لو رفته است

همسایه‌ها

از پشت شانه‌های من

دنبال مردی می‌گردند

که مدام در این خانه فریاد می‌کشد

من مرده‌ام

من مرده‌ام

.

این تویی که باز می‌گردی.

در آغوش مرگ آرام نگرفته‌ای

پرسه می‌زنی اطراف یک پیراهن عروس

در تابستانی که قبرها بی‌تاب می‌شوند

.

می‌نویسی

تاریخ را به هم می‌دوزی

چیزها را آرام در این خانه جابه‌جا می‌کنی

در جست‌و‌جوی لحظه‌ای برای حمله

شمعی بی‌جان

لحظه‌ای که فراموش کرده‌ام خاموشش کنم

لبخند می‌زنی

از سایه به این سو می‌آیی

.

می‌روم برای مراسم

لباسی تازه به خیاط می‌دهم

شانه‌هایم را اندازه می‌گیرد

قد و دور سینه و دور کمر

«جیب هم داشته باشد؟»

«بله.»

برای سنگ‌ها

برای آخرین نامه که می‌نویسم

عزیزترینم

تو زیباترین بودی

چه هنگام مرگ

چه پس از مرگ

در دیدارهای شبانه‌مان.

.

.

.

سارا محمدی اردهالی، اول تیر ۱۳۸۹

از کتاب برای سنگ‌ها، نشر چشمه، چاپ چهارم زمستان ۱۴۰۳

کتاب نیما یوشیج

نیما یوشیج از مجموعه‌ی سی‌شعر انتشارات شهر قلم

این کتاب را برای نوجوانان نوشتم. نیما یوشیج شوخ و باریک‌بین است. مستقیم حرف می‌زند و دقیقاً می‌داند از چه سخن می‌گوید. باهوش است، گیج نیست و گیجی را، با بی‌مزگی، نشانه‌‌ای شاعرانه در نظر نمی‌گیرد.

در پی چشمانی حساس است که در انسان و اسب و گیاه و دیوار نفوذ کند. راه بیابد. ببیند. خوب و دقیق. شاعر شنواست. گوش تیز دارد. گوشی که تمرین کرده و تربیت شده و همچنان دقیق‌تر و حساس‌تر می‌شنود. شباهت‌ها و تفاوت‌ها را باظرافت رصد می‌کند. پنج حس شاعر، شنوایی و بینایی و چشایی و بویایی و لامسه، هماهنگ و توانا، شکار را به چنگال می‌گیرد و مغز او اطلاعات را محاسبه ‌می‌کند، هشیار و بردبار و فروتن. از رنج و صبوری، خلوت داشتن و خودخواه نبودن سخن می‌گوید.

خودخواه نیست، پس همه حرفی را می‌شنود و برای اندیشیدن به خلوت می‌رود. اگر پسرکی آهنگی را دوست دارد که به ‌چشم دیگران نامعتبر است، بادقت روابط و خطوط را شناسایی و کشف می‌کند که چرا این نوجوان با این آهنگ رابطه برقرار کرده است. بیانِ بیزاری از سلیقه‌ی دیگران، یعنی نفهمیدن آدمیان و نفهمی یعنی بی‌دقتی. آدمِ بی‌دقت کشفی ندارد، حرفی هم برای گفتن ندارد.

شعر اتصالی‌ست که با نوعی شناخت رابطه دارد. شناسایی به معنای کشف روابطِ‌ عمیق میان چیزها، بیانِ کیفیت‌های نامرئی انسان و موجودات و وجود و نه معنویتی ادائی.

تلاش کرده‌ام با مرور نامه‌ها و یادداشت‌های نیما تصویری از دنیای ذهنی او ترسیم کنم. فکر می‌کنم این کتاب برای بزرگ‌سال هم خواندنی‌ باشد، چون دنیای نیما جذاب و چندبعدی‌ست.   

داد دیده است از او به هیچ سبب هیچ فرزانه تا تو بینی داد؟

کتاب فروغ فرخ‌زاد از مجموعه‌ی سی‌شعر انتشارات شهر قلم

نوشتن کتاب نیما یوشیج تمام شد و اکنون روی زندگی رودکی کار می‌کنم. این کتاب‌ها برای نوجوان نوشته شده است.

می‌توانید آن‌ها را بگیرید و بخوانید و ببینید قصه چیه و بعد هدیه بدهید :))

فروغ فرخ‌زاد، انتشارات شهر قلم

Lyrik Line

 lyrikline brings together the text of the poem, the poet’s voice, the rhythm and sound of the poem, and translations into other languages. You can hear the poet reading her own poem, as you read the poem in its original language, and, thanks to translations, the poem can be understood in many other languages too. lyrikline builds bridges between languages and cultures with poetry.

:Some of my poems

https://www.lyrikline.org/en/poems/12896